نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مفهوم کارآفرينی:
كارآفريني مفهومي است كه تاكنون از ديدگاههاي مختلف مورد بررسي قرار گرفته است و همه بر اين باورند كه كارآفريني( Entrepreneurship) موتور محركه توسعه اقتصادي كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه است. سه دليل مهم كشورها براي توجه به مقوله كارآفريني , توليد ثروت , توسعه تكنولوژي و اشتغال مولد است.درحالي كه در كشور ما به اشتباه اين مفهوم صرفاً با اشتغال زايي مترادف شده و فقط براي حل مشكل اشتغال به سمت كار آفريني پيش مي رويم .
در اواخر دهه70 در بسياري از كشورهاي پيشرفته به علت تغيير در ارزشها و گرايشهاي جامعه و البته تغييرات جمعيت شناختي , موجي از كسب و كارهاي كوچك و افراد خود اشتغال به وجود آمد. به علت تاثيرات عميق اين پديده مطالعات زيادي از چهار ديدگاه اقتصاد , مديريت , جامعه شناسي و روان شناسي انجام شده است . باوجود قدمت بررسي كارآفريني و تلاش محققين فراوان , مانند ساير مفاهيم علوم انساني ارائه تعريفي قطعي و مشخص براي آن , كاري دشوار و حتي غيرممكن است. توجه به سير تكاملي اين مفهوم , خود شامل نكات جالبي است.در سير تكاملي مفهوم كارآفريني ,عوامل زيادي مانند ريسك پذيري, نوآوري و ... به اين مفهوم اضافه شده است.
در بخش حاضر, براي درك بهتر كارآفريني, سير تاريخي تعريف كارآفريني و تغيير نگرش به آن از ابتدا تاكنون مورد بررسي قرار مي گيرد.



:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
کسب و کار کوچک 

به منظور تحلیل آماری و با قاعده در خصوص کسب و کار کوچک ، باید گفت که این مقوله دارای قوانین اجرایی تجاری است. هر صنعتی بر اساس درآمد و میزان استخدام سالانه ، اندازه استانداردی را برای خود تعریف می‌کند. در بیشتر موارد این تعریف به واسطه نمایندگی‌های دولتی تعریف می‌شود تا تحت قوانین تغییرپذیر دولتی تحلیل ‌هایی را صورت دهند. به علاوه ، این استانداردها برای برنامه‌هایی که در خصوص کمک بهبود به امور مالی است کارا می‌باشد. کسب و کار کوچک بصورت مستقل است و هر شرکتی با کمتر از 500 پرسنل در این حیطه قرار می‌گیرد. این اندازه مرسومترین استاندارد تعریف شده است. در آمریکا حدود 5/22 میلیون کسب و کار مستقل از کشاورزی و زراعت وجود دارد که 99 درصد آن کسب و کار کوچک(Small Business) به حساب می‌آیند.

ادامه مطب را کليک نمائيد ...



:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

کسی به ژرفای دانش دست نمی‌یابد، مگر آنکه زمانی طولانی بیاموزد. ( امیر مومنان علی علیه السلام)


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

اگر واقعا خواهان موفقیت‌های بزرگ در زندگی هستید، ناچار باید خود را برای شنیدن پاسخ رد و گرفتن جواب منفی آماده کنید .    آنتونی رابینز


 

 
 
 

بزرگ‌ترین کشف نسل من آن است که شما می‌توانید محیط خود را با تغییر نگرش و ذهنیت خود تغییر دهید.   ویلیام جیمز

 

 
 
 
 

این سه اصل را همیشه به خاطرداشته باش: احترام به خودت، احترام به دیگران و احساس مسئولیت در قبال اعمال و کارهایت.      اچ. جکسون براون

 

 

 
 
 
 
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

قل است که شیخ گفت:

( این حکایت را دهخدا  به نقل از شیخ خرقانی ذکر کرده است.)

دو برادر بودند و مادری.هر شب یک برادر به خدمت خداوند مشغول شدی و برادر دیگر به خدمت مادر.آن شخص که به عبادت خدا مشغول بود از خدمت خود خرسند بود.برادر را گفت،امشب نیز خدمت خداوند را به من ایثار کن.برادر قبول کرد و او آن شب به خدمت خداوند سر بر سجده نهاد. در خواب دید که آوازی آمد که برادرت را بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم.او گفت آخر من خدمت خدای کنم و او خدمت مادر.چگونه او را بر من اولی می دانید؟گفتند: زیرا آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازیم و لکن مادرت از خدمت برادرت بی نیاز نیست



:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
چکیده
همواره جذب و بکار گیری نیروی انسانی از مسائل حساس و مهم در سازمانها می باشد . راه های گوناگونی تا به حال مورد استفاده قرار گرفته است همچون آزمون کتبی و مصاحبه. اما با توسل به خلاقیت، راههای بیشماری وجود دارد که می تواند ریسک یک استخدام مطلوب را به حداقل برساند. در این مقاله به یکی دیگر از این روشهای نو در جذب نیرو اشاره می کنیم و به تحلیل این شیوه خاص می پردازیم .
به تازگی یک شرکت ژاپنی، کوهپیمایی را یکی از شروط استخدام و قبول کارمند قرار داده است. این یکی از خلاقانه ترین تصمیماتی است که تا حالا در زمینه منابع انسانی و جذب و استخدام نیروی پرسنلی به گوش رسیده است. وقتی با دقت بیشتری در تار و پود این شرط عجیب و غریب استخدامی بنگریم می توانیم به پیامدها و نکات ارزنده این تصمیم پی ببریم. این شرط از چندین زاویه و با تکیه بر چندین صفت مشخصه مثبت، مسائلی را در ابعاد گوناگون اجتماعی، فکری، جسمی و فرهنگی به ما نشان می دهد که ما در ذیل به 11 مورد آن اشاره ای مختصر می کنیم .
 

تعریف
اولینکاریکه شما باید قبل از آغازکسب‌وکارتان انجام دهید، پیداکردن ایده است. اگرکسب‌وکاری را اداره می‌کنید باید به فکر ایده‌های جدید برای رقابت باشید .
کسب‌وکارهایکوچک با ایده زنده‌اند و بدون آن می‌میرند .
بسیاری از چیزها مانند برنامه‌ریزی، مدیریت نقدینگی، بازاریابی، و... مهم هستندکه در ادامه به آن‌ها هم می‌پردازیم. اما ریشه‌ی هرکسب‌وکار موفقی ایده است . محیط پویای امروزی بیش از هر زمانی به نوآوری مداوم نیاز دارد و نوآوریکلید موفقیتکسب‌وکارها است .

 

امروزه دیگر نمی‌توان امیدوار بودکه مانند پیشینیانکسب‌وکار خود را شروعکنید. مانند بیل گیتسکه نرم‌افزارهای خود را معرفیکرد. امروزه فرمول‌های جدید لازم است. شما در هر سطحیکه باشید اولین چیزیکه به شما توصیه می‌شود، یافتن ایده‌های خوبکسب‌وکار است. همیشه به دنبال آن‌ها باشید .
ایده‌ها ممکن است مربوط بهکالایی باشدکه می‌خواهید تولیدکنید یا بفروشید یا خدماتیکه می‌خواهید ارایهکنید. تولید ایده یک پروسه‌ی نوآور و خلاقانه است و زمان می‌گیرد. نه فقط در مراحل آغازین بل‌که در سراسر زندگیکسب‌وکار. لازم استکه شما همواره در مورد پتانسیل‌های نوآوری، تغییراتکالاها و امکانکالاهای جدید آگاه باشید و همواره محیط را برای راه‌هایی برای بهبودکالا یا خدمتتان اسکنکنید .

 مقدمه: بر کسی پوشیده نیست که در جوامع امروزی ارتباطات نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف یک سازمان ایفا می کند. بهبود کمی و کیفی فعالیتهای سازمان، افزایش بهره وری از امکانات ونیروی انسانی درسایه انعکاس فعالیتهای سازمان با جامعه و بهره گیری از امکانات و قابلیتهای اجتماع و مشارکت عمومی افراد آن می باشد. در این راستا روابط عمومی ها به عنوان حلقه ارتباطی سازمانها با جامعه نقش بسیار مهمی دارند. هرچه  این حلقه ارتباطی گسترده تر و محکم تر باشد، به همان اندازه سازمان در پیشبرد اهداف و فعالیتهای خود موفق تر خواهد بود. پس روابط عمومی ها برای اینکه بتوانند این حلقه ارتباطی سازمان را با جامعه حفظ کنند، باید در جستجوی  تکنیکها ، الگوها و شیوه های مناسب و جدید باشند یکی از این شیوه ها و الگوها خلاقیت است که عامل مهم موفقیت برنامه های روابط عمومی است که اگر بدرستی بکار گرفته شود بسیاری از ضعف های فنی و اجرایی را پوشش می دهد و چون موضوع کار روابط عمومی از تنوع  و حیطه بالایی برخوردار است امکان ظهور خلاقیت  در آن به مراتب بیشتر از سایر  حوزه های کاری سازمانها است .



:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

پیشرفت های صورت گرفته در دنیا باعث شده است که فرصت های فراوانی جهت ثبت تصاویر پدید آید .شاید کمتر کسی را پیدا کنید که به همراه خود تلفن همراه نداشته باشد و از طرفی با ورود انواع دوربین های دیجیتال به بازار و کاهش قیمت آن ها ، هرکسی می تواند با خریداری آنها ، به تعداد فراوان عکس بگیرد و رویداد های در حال وقوع را ثبت کند.
حال بیایید فرض کنیم پانزده میلیون نفر از جمعیت ایران ، فرصت ثبت تصاویر را از طریق تلفن همراه و دوربین دیجیتال دارا هستند و اگر این افراد بطور متوسط روزی یک عکس بگیرند سالیانه هر فرد می تواند حدود 360 عکس بگیرد و به زبانی دیگر حدود پنج و نیم میلیارد عکس در طول سال ثبت می شود.
اکنون درمی یابیم که شرایط امروز تا چه حد فرصت های فراوانی را برای ثبت تصویر فراهم نموده است و این یک فرصت ارزشمند است که می توان از آن برای رشد خلاقیت جامعه بهره برد.

حال با این سوال ممکن است روبرو شویم که آیا عکاسی می تواند زمینه ساز خلاقیت و شکل گیری ایده ای نو در ذهن ما باشد؟
آیا تا به حال تصمیم گرفته اید با دوربین عکاسی از یک سوژه مشخص عکس بگیرید؟
در این زمان فرد تلاش می کند با نگاه دیگری از درون دوربین به محیط اطراف بنگرد و این تلاش برای دیدن محیط اطراف با نگاهی متفاوت می تواند زمینه ساز پیوند میان خلاقیت و عکاسی باشد .
هنگامی که یک فرد تلاش می کند با علاقه و اشتیاق و جستجوگری با دوربین خود تصاویری از محیط اطراف زندگی خود ثبت کند ، ممکن است با چیزهای جدیدی روبرو شود که تاکنون به آنها دقت نکرده است و این نگاه جدید ، سب یادگیری و زایش ایده های نو در ذهن وی می شود.
اصولا هنگامی که انسان که تلاش می کند با دقت و جستجوگری عکس بگیرد و چون اثر خلق شده او در آینده مورد قضاوت دیگران واقع می شود او تلاش می کند ورای یک نگاه معمول به محیط اطراف خود بنگرد و این دقت نظر ، انسان را وادار به تفکر می کند .همان گونه که نوشتن انسان را وادار به تفکر می کند ، عکس گرفتن نیز در صورتی که همراه با دقت نظر و جستجوگری باشد می تواند زمینه ساز تفکر در ذهن عکاس باشد.
گاهی یک عکس می تواند تاثیرات فوق العاده ای بر ذهن انسان برجای بگذارد و اگر دیدن یک تصویر ، ایده ای نو را در ذهن انسان موجب شود نشان می دهد که این عکس از قابلیت های بالایی در انتقال مفاهیم برخوردارست و می توان آن را یک عکس ایده ساز نامید و این یک عکس طلایی است و اگر تعداد این عکس ها در یک جامعه افزایش یابد می توانند زمینه ساز رشد خلاقیت در جامعه شوند.
گاهی بعضی از عکس ها می توانند مفاهیم باارزشی را به ذهن انسان منتقل کنند.انتقال مستمر این مفاهیم در گذر زمان می تواند زمینه را برای تفکر و بروز افکارنو در ذهن انسان پدید آورد. برای نمونه می توان به عکس های گرفته شده از پیشرفت های بشری ، مکان های دوردست ، شگفتی های طبیعت ، موضوعات آموزشی و ... اشاره کرد . می توان از این عکس ها به نام عکس های تفکرزا نام برد .اگرچه با دیدن این عکس ها ، ایده های نو به یکباره در ذهن پدیدار نمی شوند ، اما مشاهده مستمر آنها می تواند انسان را به فکر فرو برده زمینه را برای بروز افکارنو در ذهن انسان سبب شود.
بعضی از عکس ها باعث شادابی و آرامش در انسان می شوند نظیر عکس های خانوادگی ، عکس های گرفته شده از خاطرات شیرین ،مناظر طبیعی و دیدنی و نظیر اینها ، انسان ها به دنبال لحظاتی هستند که شاد شوند و به آرامش دست یابند.دیدن چنین عکس هایی می تواند چنین فرصت هایی را برای انسان فراهم نماید.
اگر چه چنین عکس هایی با هدف وادار کردن انسان به تفکر کردن خلق نشده اند ولی در مواردی نیز ممکن است انسان را به فکر فرو برده و به تفکرکردن او کمک کنند.
بعضی از عکس ها تنها وقت گیر هستند، انسان ممکن است با دیدن آنها به این نتیجه برسد که چیزی عاید او نشده است و تنها زمان را از دست داده است اینکه چه نوع عکس هایی را باید در این طبقه بندی گنجاند به فرد بیننده بستگی دارد و تا حدی نسبی است و این خود فرد است که به این نتیجه می رسد که مشاهده چنین عکس هایی برای او ثمری ندارد.
اما در این میان نیز ، عکس هایی وجود دارند که باعث انزجار و ناراحتی و تاثیرات نامطلوبی بر بهداشت روانی فرد می شوند.
اینکه چه نوع عکس هایی منزجر کننده هستند ، به فرد بستگی دارد.بعضی عکس ها برای عده ای ممکن است منزجر کننده باشند ولی برای عده ای دیگر چنین تاثیری در پی نداشته باشند. نکته ای که در اینجا اهمیت دارد توجه به این موضوع است که اگر عکسی باعث گردد که فرد دچار اضطراب ، نگرانی ، تشویش و ترس گردد و افکار او را پریشان کند می توان از آن به عنوان عکس منزجر کننده نام برد.چنین عکس هایی آرامش را از ذهن انسان گرفته و فرصت تفکر کردن و خلاقیت را از وی می گیرد.
به راستی عکس هایی که در زندگی روزمره با آنها مواجه هستیم تا چه میزان در رشد خلاقیت ما موثر هستند ؟ و آیا در این زمینه برنامه ریزی های اصولی انجام داده ایم تا با نگاه به عکس ها ، ذهن خلاق ما شکوفا گردد و یا آنکه این عکس فرصت های لازم برای رشد انسان را از بین برده و جلوی رشد خلاقیت ما را گرفته اند .
تکنولوژی فرصت های ارزشمندی را در زمینه ثبت تصویر در اختیار ما قرار داده است .سازمان ها برای رشد فکری کارکنان خود می توانند از هنر عکاسی به خوبی بهره مند شوند.
امروزه انسان ها بیشترین یادگیری را از طریق چشمان خود به دست می آورند. در محیط ها ی شغلی می توان برای دستیابی به اهداف آموزشی ، دوره های آموزشی را طراحی کرد و از هنر عکاسی جهت آموزش کارکنان بهره برد .کارکنان می توانند در رابطه با موضوعات مختلف شغلی عکاسی کرده و با دقت نظر ، جستجوگری و کشف نکات جالب از این طریق تجربه کسب کرده و به یکدیگر بیاموزند.
حضور در یک نمایشگاه عکس همانند قرار گرفتن در مکانی است که بارش افکار و اندیشه ها به سوی انسان سرازیر می شود و با استمرار و بکارگیری این هنر قابلیت های کارکنان افزایش یافته و نتایج آن ایجاد تصاویر منحصر به فرد و ارزشمند است و با گذر زمان بانک با ارزشی از تصاویر برای سازمان باقی مانده و می توان از آن در جهت رشد کارکنان بهره برد.
از طرفی نظام آموزش و پرورش نیز باید با برنامه رزی های اصولی در زمینه بهره گیری از این هنر در رشد خلاقیت دانش آموزان بکوشد .امروزه نمی توان برای رشد خلاقیت دانش آموزان تنها بر معلم تکیه کرد. رها کردن انرژی خلاق دانش آموزان تنها به مدد معلم کاری سخت و دشوار است و حتی اگر یک معلم عاشق کارخویش باشد و بسیار سخت کوش بوده و لحظه ای از کار خود در زمینه آموزش دانش آموزان غفلت نکند چنان انرژی از او گرفته می شود که باعث خستگی وی می شود.
لذا باید همراه با بهره گیری از معلم ، از روش های مختلفی برای رشد خلاقیت دانش آموزان بهره برد .برای مثال می توان از هنر عکاسی در این خصوص بهره گرفت.
آموزش عکاسی به دانش آموزان و برگزاری نمایشگاههای متعدد عکس و برگزاری مسابقات متعدد در مدارس علاوه بر ارتقاء دانسته های دانش آموزان ، زمینه لازم برای رشد خلاقیت دانش آموزان را فراهم می نماید.
دانش آموزان در اثر دقت نظر به محیط اطراف ، جستجوگری، تجربه مکان های جدید ، به دست آوردن هدف برای ثبت تصویر و آنگاه دیدن تصاویر ثبت شده یکدیگر ، می توانند ، بروز ایده ها و افکار جدید را در ذهن خود تجربه کنند.
برای مثال برگزاری یک نمایشگاه عکس در خصوص موضوعات علوم ، ریاضی و.... شرایطی را پدید می آورد که دانش آموزان عکس های باارزشی گرفته و آن را به نمایش بگذارند و آنگاه عکس های آنها مورد قضاوت واقع شده و در اثر نقد و بررسی ذهن آنها توانمند تر خواهد شد و در نهایت این عکس ها به منابع ارزشمند آموزشی مدارس تبدیل شده که می توانند در آینده برای والدین و دانش آموزان جدید مورد استفاده قرار گیرند.
خلاصه کلام آنکه اگر احتمال دهیم سالیانه حداقل پنج و نیم میلیارد عکس در کشور ما گرفته می شود ، بهتر است به گونه ای برنامه ریزی کنیم که این عکس ها به عاملی جهت رشد خلاقیت در جامعه تبدیل شوند تا آنکه تنها زمان باارزش را برای همیشه از ما بستانند.


:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

نویسنده مهمان: مصطفی پورمهدی

در این نوشته «گرگ سلکو» مدیرعامل «کارمالوپ» Karmaloop -شرکتی به ارزش ۱۳۰ میلیون دلار- راه خودش را برای پیدا کردن دو مربی و مرشد تجاری‌اش در میان می گذارد، کسانی که به او اکثر آنچه را می داند، آموخته‌اند.

گرگ سلکو ابایی ندارد اعتراف کند که در ابتدای کاردر «کارمالوپ» هیچ ایده‌ای نداشت که چه باید بکند. خوشبختانه، او مشاورانی برای خود دست و پا کرد که در خرده‌فروشی کارکشته بودند.

فرض کنید کسب و کار جدیدی راه انداخته‌اید، ولی همه چیز را راجع به آن نمی‌دانید (واقعیت بسیار به این سناریو شبیه است)، اگر تیز باشید می‌توانید کسی را پیدا کنید که این دانش را داشته باشد و تا جایی که می‌توانید این دانش را از او جذب کنید.

دوازده سال پیش وقتی گرگ سلکو آرزوی کارمالوپش را در ذهن می‌پروراند تا در آن وب‌سایت، البسه و لوازم مُدپوش‌های جوان و جریان‌ساز را بفروشد، خوش‌شانس بود که سام گرسون، یک متخصص خرده‌فروشی که قبلا مدیرعامل «فیلن بیسمنت» و رئیس و مدیر تولید «گپ» بود را در کنار خود داشت.

خودش می‌گوید: «رفتم که او را در دفتر کارش ببینم تا نگاهی به آنچه ما انجام می‌دادیم بیندازد و او رسما به من گفت که به زودی کله پا خواهم شد چون نمی‌دانستم چه کاری دارم انجام می‌دهم. اما این را هم گفت که ببین بچه، بذار چیزی رو بهت بگم. از انرژی‌ت خوشم میاد. هفته‌ای یک ساعت بیا پیشم تا با هم ملاقات کنیم.»

سولکو این فرصت را قاپید و اکنون بسیاری از دستاوردهایش را مدیون آموخته‌هایش از گرسون می‌داند. سلکو سهام قابل توجهی از شرکتش را به عنوان پیشکش به او داد، ولی خودش می‌گوید که گرسون چنین چیزی از او نخواست. در حقیقت گرسون از او چیزی در مقابل طلب نکرد. او کسی بود که واقعا از بازگشت به دنیای استارت‌آپ و کار با جوان‌ها لذت می‌برد.

بعدترها سلکو مشاور و مربی دیگری پیدا کرد به نام «فرانک استی» که یکی از بنیانگذاران فروشگاههای زنجیره‌ای مارشالز، و البته یک مشاور و سرمایه‌گذار نیز می‌باشد. لسکو می‌گوید «او واقعا تیم تدارکات مرا تعلیم داد و من تقریبا هر تصمیم مهمی در این زمینه را به او واگذار می‌کردم.»

سلکو عقیده دارد نصیحت‌هایی که گرسون و استی به او کردند پرارزش بودند و البته دلیل اصلی موفقیت امروز شرکت او. سال گذشته کارمالوپ ۱۳۰ میلیون دلار درآمد داشت. حالا آیا شما هم موفقیت مشابهی را برای کسب و کار خود در ذهن می پرورانید؟ پس کسی را برای راهنمایی دست و پا کنید. یک مربی، مرشد، مشاور … هر اسمی مایلید روی آن بگذارید! راه یافتن چنین مربی و مشاوری را گرگ سلکو به شما نشان می‌دهد:

فقط بخواهید.
فردی را که مایلید مرشد شما باشد، پیدا کنید و به او نزدیک شوید. حتی اگر او یک تاجر و مدیر بسیار موفق باشد. بسیاری از مدیران و تجار موفق معمولا در کنفرانس‌ها سخنرانی می‌کنند و این فرصت مناسبی برای نزدیک شدن به آنهاست. حقیقت این است که اینان حتی اگر افراد بسیار پرمشغله‌ای باشند، بخشی از موفقیتشان به دلیل علاقه‌شان به رشد و یادگیری مستمر و کمک کردن به دیگران است. البته فراموش نکنید که به هرحال امکان نه شنیدن همیشه وجود دارد.

دوباره بخواهید.
ممکن است با اولین تلاش جواب فوری نگیرید ولی پشتکار داشته باشید. در حقیقت سلکو نیز نتوانست در همان تلاش اول قرار ملاقات از گرسون بگیرد با وجودی که گرسون پدرزن یکی از دوستان سلکو بود. خودش می گوید: «گرسون آدمی است که معمولا خیلی سخت می‌توان پیدایش کرد. فکر کنم او می‌خواست تنها یک ساعت را در هفته با من بگذراند و به من راهنمایی بدهد. با اینکه خیلی تحت تأثیر اوضاع شرکتم قرار نگرفته بود ولی علاقه و خلاقیت من او را تحت تأثیر قرار داده بود و من هم خوب قاپیدم.»
کلید قضیه این است که سوراخ دعا را پیدا کنید.

غرور مرشد را نوازش کنید.
علاوه بر معرفی مزایای کسب و کار نوپایتان، برای مربی آینده‌تان توضیح دهید که چرا «او» را برای مربیگری خودتان انتخاب کرده‌اید. به طور مشخص چه چیزی راجع به وی را می‌ستایید؟ هر فردی در دنیا دوست دارد غرورش نوازش شود. یادتان نرود به آنها حتما بگویید که چقدر دوست دارید هر از چند گاهی فقط پنج دقیقه از وقتشان را بگیرید!

اعتراف کنید که همه چیز را نمی دانید.
سلکو می گوید: «مرشدها از کسانی که علاقه ی فطری به یادگیری دارند خوششان می‌آید. اگر پنج سال از عمر کسب و کارتان می‌گذرد و هنوز نمی‌دانید چه خبر است، خب مشکلی وجود دارد ولی وقتی تازه در آغاز راه کسب و کارتان قرار دارید فکر می‌کنم مردم به شما بیشتر احترام بگذارند اگر سعی نکنید ادای دانستن چیزی را که نمی‌دانید در بیاورید و برعکس بخواهید از تجربه‌های دیگران یاد بگیرید.»

نترسید.
کارآفرینان باید بتوانند هر چیزی را از دیگران «بخواهند»؛ از جمله کمک، پول، و راهنمایی. این کار را باید بارها و بارها انجام دهند. پس بهتر است عادت کنید!

منبع



:: بازدید از این مطلب : 921
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

۱) سادگی را انتخاب کنید
از نظر جابز، سادگی نهایت پیچیدگی است. او به ایده های بسیاری نه گفته است تا بتواند محصولاتی را تولید کند که فقط شامل چیزهای مورد نیاز مشتری باشند و لاغیر. همانطور که در محصولات اپل مشخص است، جابز هیچ علاقه ای به جینگیلی مستون ندارد.
مقاله نویسان مجله فورچون می گویند جابز از کسانی که به همه چیز آری می گویند متنفر است، جابز و تیم مدیریتی اش ترجیح می دهند افرادی صادق در کنار خود داشته باشند تا کسانی که از ایده های نامناسب حمایت می کنند.

۲) ذهن خود را مانند افراد مبتدی نگه دارید
در آیین بودایی اصطلاحی وجود دارد به عنوان ذهن مبتدی. داشتن ذهن مبتدی یک موهبت است.
جابز توصیه می کند که همه مسائل را با ذهنی باز بررسی کنید و آنها را طوری تجربه کنید که گویی اولین باری است که با آن مواجه می شوید. خود را برای شگفت زده شدن آماده کنید.

۳) از خودتان انتظار تعالی داشته باشید
جابز می گوید سعی کنید معیار کیفیت باشید. بعضی ها به محیط هایی که در آن انتظار تعالی از فرد می رود، عادت ندارند.
شرکت سی و پنج ساله اپل با بیش از ۵۰ هزار کارمند و فروشی سالانه بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار که هر سال ۶۰ درصد رشد را تجربه می کند و محصولاتی به بازار ارائه می کند که گوی سبقت را از دیگران ربوده اند، تنها به این دلیل موفق شده است که جابز جز موفقیت و کمال چیزی را قبول ندارد. با وجودی که برخی او را یک دیکتاتور سازمان می نامند ولی او توانسته است اپل را تبدیل به شرکتی کند که دست کسی به آن نمی رسد.

۴) استعدادها را شناسایی و تربیت کنید
اپل بیش از ۲۵ هزار کارمند دارد. هر سال گردهمایی استراتژی شرکت با حضور گروهی از رهبران شرکت با عنوان یکصد کارمند برتر تشکیل می شود. با وجودی که احتمالاً معدودی کارمندان جزء نیز در این گروه انتخاب می گردند. کسانی که مهارتهای قوی و ایده های عالی دارند. اپل به ما یاد می دهد که پرورش و تشویق استعدادها مهمتر از ساختارهای سازمانی مصنوعی است.

۵) ایمان داشته باشید و پروژه های عجیبتان را رها نکنید
...چون ممکن است روزی تبدیل به پیکسار شوند. کمی پس از ترک اپل، جابز پرسودترین سرمایه گذاری عمرش را انجام داد. او با پرداخت پنج میلیون دلار گروهی از زبده ترین متخصصین گرافیک کامپیوتری را در قالب استودیوی پیسکار از جرج لوکاس خرید. در سال ۲۰۰۶ او پیکسار را به والت دیزنی به ارزش ۷.۴ میلیارد دلار فروخت و تبدیل به بزرگترین سهامدار دیزنی گشت.

۶) از متفاوت بودن نترسید
فروشگاههای اپل نمونه بارز این مسئله هستند. چی الیوت نویسنده کتابی در مورد جابز معتقد است این فروشگاهها خطر بزرگی برای شرکت به شمار می رفتند اما جابز با نگاه متفاوتش و سرمایه گذاری روی همین تفاوت ها به موفقیت بزرگی دست یافت. جابز می گوید: نوآوری وجه تمایز بین یک رهبر و یک پیرو است!

۷) به آنچه انجام می دهید عشق بورزید
تنها راه انجام کارهای بزرگ این است که آنچه را انجام می دهید واقعاً دوست داشته باشید. اگر تاکنون آن را نیافته اید به جستجویتان ادامه دهید. کنار ننشینید. اگر راجع به کارتان مشتاق و علاقمند نیستید، نمی توانید منشاء نوآوری باشید.

 مقاله از گروه " جامعه مجازی مدیران ایران"



:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

زمانی که برای مشاوره به یک شرکت تازه تاسیس رفته بودیم ، اوضاع نابسامانی را تجربه کردیم که در خیلی از شرکت های دیگر هم می تواند همینطور باشد .
نیروها مدام عوض می شدند .. یکی می آمد و یکی می رفت .. بیشتر نیروها معنی کارکردن را نمی دانستند ، مسئولیت پذیر نبودند ، اهل پیشرفت و یادگیری نبودند ، هزینه های جانبی ای که به شرکت تحمیل می کردند زیاد بود و آخر سر هم نه مدیران راضی بودند و نه کارمندان !

دلیلش ساده بود ... نیروهای آن شرکت ، مناسب آنجا نبودند ؛ مدیران شرکت روش استخدام فرد مناسب را بلد نبودند . آنها نمی دانستند چه کسی را استخدام کنند که فردا مجبور به اخراجش نشوند .
به نظر شما مگر هزینه های استخدام یک فرد نا مناسب برای یک شرکت چقدر است ؟
برای آنها حساب کردیم تا باور کنند «هزینه استخدام یک فرد نامناسب ، معادل 20 برابر هزینه حقوق و مزایای سالیانه یک فرد است .»
( منبع : کتاب استخدام و نگهداری بهترین ها – انتشارات هاروارد )

هزینه هایی بابت : حقوق و دستمزد / بیمه / مالیات / پاداش / آموزش / یکپارچه سازی با فرهنگ سازمانی / رفت و آمد / تجهیزات اداری / انجام اشتباه یک کار / عدم انجام به موقع کار / انجام مجدد کارها / درگیری پرسنل با یکدیگر / جبران تاثیر و بی انگیزگی پرسنل دیگر / اخراج / جستجو و استخدام فرد جایگزین و ......
و تازه بعد از ضرر های فراوان بود که شرکت ، به اهمیت یک استخدام درست پی برد .

بررسی کردیم و دریافتیم که این مشکل ، گریبانگیر خیلی از سازمان ها و شرکت های ایرانی است .
کسی به ما یاد نداده است که چطور باید یک فرد مناسب را استخدام کنیم ... در نتیجه بر آن شدیم تا کارگاهی علمی ، کاربردی و موثر در این زمینه برگزار کنیم .

کارگاه عملی «انتخاب بهترین ها برای استخدام»


در این کارگاه عملی ، تمامی مباحث مربوط به استخدام ( از زمانی که تصمیم به استخدام فرد جدیدی می گیرید تا زمانی که او مشغول به کارش می شود ) بصورت کامل تشریح می شوند .
در این دوره نکاتی را خواهیم گفت که به کمک آنها بتوانید از میان داوطلبان فراوان ، شخص مناسب را انتخاب کنید و همینطور اینکه چگونه در جلسه مصاحبه بتوانید به شیوه های موثرتری داوطلبان را ارزیابی کنید .
این دوره حاصل سالها تجربه در زمینه مصاحبه و استخدام در ایران می باشد و کاملاً مطابق با فرهنگ ما طراحی شده است .
استاد دوره ، آقای مهندس شهرام کریمی ، مترجم کتاب استخدام و نگهداری بهترین ها ، دانش آموخته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف و مدیریت استراتژیک و ریسک از دانشگاه اس.آر.اچ برلین و با سابقه 7 ساله مدیریت منابع انسانی شرکت مپنا می باشند .



:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

مثلث فساد: ساختنِ سازمانی سالم

 
Inline image 1

افراد سه دسته هستند:

درصد کمی از افراد، هر چقدر هم فرصت داشته باشند یا فشار اقتصادی بر آنها باشد، دچار فساد نمی شوند.

درصد دیگری از افراد فاسد و دزد هستند و باید به این دید به آنها نگاه کرد. تعداد این افراد نیز کم است.

اما اکثریت افراد در وضعیت مناسب، دچار فساد می شوند، و اگر آن وضعیت به وجود نیاید، نمی شوند. این فساد می تواند در انواع کوچک و بزرگ ظاهر شود، از امضای دروغِ یک فرمِ حضور و غیاب گرفته تا دستکاریِ گزارش های مالی.

زنجیرۀ علت و معلولیِ فساد در هر شکل و حالت آن به سه عامل منتهی می شود:

 چند نمونه:

توجیه:

اگر از دفتر کاغذ بردارم برای کسی مشکلی پیش نمی آید.

امروز که سر کارم نبودم ساعت می زنم بقیه هم همین کار را می کنند.

چه اشکالی دارد اگر خودش می خواهد بابت این کار به من پول بدهد.

فشار:

اگر این پول را نگیرم اجاره خانه ام را نمی توانم پرداخت کنم.

مشتریان زیاد هستند و وقت کم است و باید برای تحویل دادن به موقع، به جای کالایی که قول داده بودیم جایگزینِ چینی استفاده می کنیم وگرنه جریمه می شویم.

این خانم دوست همسرم است نمی توانم جریمه اش کنم.

فرصت:

هیچ کس اینجا سر نمی زند و و قتی پول می گیریم آب از آب تکان نمی خورد.

هیئت مدیره فقط صفحه اول را می خوانند و بعد امضا می کنند

این انبار حساب و کتاب ندارد می توانم هر چه که می خواهم بردارم.

برای شناسایی این عوامل خوب است با کارکنان مصاحبه کنید. اعضای تازه کارِ سازمان این عوامل را راحت تر از افراد باسابقه شناسایی و بازگو می کنند؛ می توانید با نظر خواهی از این افراد در حین مصاحبه و بررسی عملکرد، که افراد به طور معمول پس از چند هفته و یک ماه کار در سازمان انجام می دهند، با آنها در مورد فرصت ها، فشارها و توجیه های منطقی فساد را که در سازمان احتمال آنها می رود صحبت کنید. این کار به کارکنان نیز نشان می دهد که به مسئله فساد توجه می کنید و به کارکنان اجازه می دهد آینده خود را در راستای سازمان ترسیم کنند و نه در راستای عوامل فساد، که فرهنگ سازمانی شما کمک می کند.

مقایسه تطبیقی سطح درآمد و مخارج زندگی و افزایش منطقی حقوق نیز باعث کاهش فساد می شود. با ارائه بهترین مزایا مانند بیمه خدمات درمانی، عضویت در اتحادیه های مالی، ارائۀ وام های مسکن و اتومبیل و مواردِ مشابه، هزینۀ فرصت از دست رفتۀ فساد را در سازمان برای کارکنان افزایش دهید.

هم زمان در روابط عمومی نیز مثلثِ فساد را از هم باز کنید و هم زمان، توجه سازمان را به اقداماتی که در راستای اعضا انجام می شود جلب کنید و نظر افراد را به نفع همگانی معطوف کنید.

تمرین: عوامل فساد را در محل کار یا زندگی خود شناسایی کنید. در سازمان شما چه اقداماتی در راستای رفع آنها انجام می شود؟ چه پیشنهادی برای رفع این عوامل دارید؟



:: بازدید از این مطلب : 422
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 
در سال ۱۹۰۶ یک اقتصاد دان ایتالیایی به نام ویلفردوپارتو در حین تحقیقات راجع به ثروت در ایتالیا متوجه شد که ۸۰ درصد ثروت کشور در دست ۲۰ درصد افراد کشور است.او ۲۰ درصد با نفوذ و ثروتمند را * اقلیت مهم *و بقیه ۸۰ درصد جمعیت جامعه را * اکثریت کم اهمیت نامید * بسیاری از محققان این پدیده را در امور تخصصی خود مورد بررسی قرار دادند و به نتایج مشابه جالبی رسیدند.پیشتاز مدیریت کیفیت دکتر ژزف جوران که در سال ۱۹۴۰ در امریکا می زیست یک اصل جهان مشمول را شناسایی کرد و ان را به پارتو نسبت داد.او این اصل را اصل پارتو یا قانون ۲۰/۸۰ نامید.
قانون مذکور یکی از مفیدترین مفاهیم موجود در زمینه مدیریت و زندگی است.به مثال های زیر توجه کنید:
▪ ۸۰ درصد سود شما مربوط به ۲۰درصد از محصولات یا خدمات شما است
▪ ۸۰ درصد بیماران دچار۲۰ درصد بیماری ها میشوند
▪ ۸۰ درصد انبار شما از ۲۰ درصد لوازم شما پر شده است
▪ ۸۰ درصد تصادفات مربوط به ۲۰ درصد جرایم رانندگی است
▪ ۸۰ درصد شاخص سهام مربوط به ۲۰ درصد شرکت ها 
▪ ۸۰ درصد مشکلات پرسنلی سازمان شما مربوط به ۲۰ درصد کارکنان است
جمله طلایی:
▪ ۸۰درصد موفقیت مربوط به ۲۰ درصد فعالیت شماست.شما اغلب افرادی را میبینید که در تمام مدت کار میکنند اما ظاهرا کار زیادی انجام نمیدهند اما انجام یک یا دو کار اصلی را به بعد موکول میکنند.

▪ قاعده کلی ۲۰/۸۰ میتواند به عنوان یک یاداوری روزانه در خدمت شما باشد و به ما یاداوار شود که ۸۰ درصد زمان و انرژی خود را بر ۲۰ درصد انچه واقعا مهم است متمرکز کنیم.

بدین منظور قبل از شروع هر کاری از خود بپرسید:
ایا این کار در زمره بیست درصد مهم است یا هشتاد درصد کم اهمیت؟

منبع : http://www.nimkiloo.com



:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
چهار تصمیم اصلی برای برندسازی هوشمندانه و مدرن

مقدمه
متدولوژی تصمیم گیری ها در همه امور به ویژه کسب و کار را می توان به چهار بخش زیر تقسیم کرد:
در واقع با بررسی چهار مورد فوق در هر امری می توان به بهترین و مناسب ترین تصمیم در آن امر دست یافت. این همان نیاز اساسی اکثر مدیران به ویژه مدیران برند و بازاریابی است که همواره آنان را در گزینش و ارزیابی استراتژی ها و راهکارهای برتر برای برند خود دچار تردید می کند.

تصمیم اول: استراتژی (Strategy)
داشتن اهداف و استراتژی های مشخص برای هر کاری نخستین معیار تصمیم گیری است. در کسب و کار موارد زیادی است که به طور کل باید برای ما برای برنامه ریزی، مشخص باشد. برخی از این عوامل عبارتند از:
 میزان بودجه در دسترس (عامل تعیین کننده اصلی است)
 چگونگی و ماهیت بازار (حوزه جغرافیایی بازار، نوع بازار، نوع مشتریان (B2B یا B2C) و ...)
 ماهیت محصول (مصرفی، صنعتی، کالا، خدمات و ... یا نوع صنعت)
 چرخه عمر محصول (PLC) مثلا در مرحله معرفی یا رشد تاکید بر فروش شخصی بیشتر است ولی در مرحله افول، روابط عمومی موثرتر خواهد بود.


 
تصمیم دوم: اطلاعات بازاریابی (تحقیقات بازار / تحقیقات بازاریابی)
برخلاف تصور بسیاری از مدیران که این بخش را صرفا تحقیقات بازار یا بازاریابی می پندارند باید گفت انواع اطلاعات بازاریابی (Mk.IS) به طور کل در چهار بخش وجود دارد:
• تحلیل و شهود مدیران
• اطلاعات داخلی سازمان
• هوش بازاریابی (جاسوسی صنعتی)
• تحقیقات بازار / بازاریابی

دو نکته قابل توجه در این بخش وجود دارد:
یک: به دلیل هزینه های زیاد و ریسک پذیری بالای تحقیقات بازار / بازاریابی معمولا زمانی به سراغ این عامل می رویم که نتوان به سئوالات و خلاء های اطلاعاتی با سه عامل اول پاسخ داد
دو: تحقیقات بازار و تحقیقات بازاریابی دو فعالیت متفاوت است که بسیاری از مدیران این دو را مشابه یا یکسان تصور می کنند. درواقع تحقیقات بازاریابی مربوط به تحقیقات در زمینه 4P بازاریابی یعنی محصول (Product)، قیمت (Price)، کانال توزیع (Place) و ابزارهای پیشبردی (Promotion) است درحالیکه تحقیقات بازار درواقع تحقیق در زمینه 5C یا ارکان بازار است یعنی: سازمان (Corporate)، رقیب (Competitor)، همکاران (Counterpart)، مشتریان (Customer)، شرایط محیطی (Context).
پس بهتر است بدانیم که کدام نوع از تحقیقات مورد نیاز ماست و می تواند پاسخی برای نیازهای اطلاعاتی ما باشد.

مهمترین دغدغه ما در این بخش باید دسته بندی مخاطبان به روشهای متفاوت و در واقع روانشناسی مشتری باشد. این دسته بندی ها به روشهای متفاوتی امکان پذیر است:
انواع دسته بندی انسانها
• دسته بندی های عمومی شامل: جغرافیایی، دموگرافیک، روانشناختی، رفتاری، PRIZM و...
• دسته بندی بر اساس تقسیم بندی نسل ها (نسل جنگ جهانی دوم (Baby Boomers)، نسل X، نسل Y (dot-comes) و نسل Z)
• دسته بندی بر اساس انواع نگرش، فرهنگ، سبک زندگی، طبقات اجتماعی اقتصادی (SEC) و...
• دسته بندی بر اساس تیپ های شخصیتی
• دسته بندی بر اساس جنسیت (رویکرد مردانه / زنانه)
• دسته بندی بر اساس گرایشهای حواس (دیداری / شنیداری / لمسی و...)
• دسته بندی بر اساس سیکل جسمی، عاطفی و ذهنی انسانها (بیوریتم -Biorhythm)
• دسته بندی بر اساس انواع تفکر، هوش و مدل های تصمیم گیری (شهودی یا راست مغزی، منطقی یا چپ مغزی، میان مغزی، فرهنگی و...)
• دسته بندی بر اساس عوامل فرهنگی – اجتماعی شامل: فرهنگ (پاردایم های فرهنگی)، خرده فرهنگ (ملیت، مذهب، گروه های وابسته، اصالت جغرافیایی)، طبقه اجتماعی (موقعیت ویژه شغلی، درآمد، تحصیلات، و ...)
• دسته بندی بر اساس عوامل اجتماعی (گروه های وابسته، رهبران عقیده، خانواده، نقش ها و جایگاهها)
• دسته بندی بر اساس عوامل شخصیتی (سن و دوره عمر خانواده، موقعیت شغلی، جایگاه اقتصادی، سبک زندگی، خودانگاره و تیپ شخصیتی)
• دسته بندی بر اساس عوامل روانشناختی (انگیزش، ادراک، یادگیری، باورها، نگرش ها، ارزش ها و...)
• دسته بندی بر اساس انواع تفکر (خلاق، سیستمی، استراتژیک، و...)

تصمیم سوم: الگوبرداری (Benchmark)
معیار سوم برای اتخاذ تصمیم مناسب این است که نمونه های موفق و ناموفق انجام شده در حوزه فعالیت ما مورد بررسی قرار گیرد. این امر به معنای کپی برداری یا کپی کردن کلیه ایده های خلاقانه یا همه روشهای موفق و عدم استفاده از روشهای ناموفق تجربه شده نیست.
موارد باید در شرایط خود بررسی شده و برای شرایط موجود کسب و کار ما بومی سازی و تحلیل مجدد شوند. شاید لازم باشد برای این تحلیل از طریق نظرسنجی و تحقیقات بازار مجددا آزموده و کنترل شوند.

تصمیم چهارم: خلاقیت (Creativity)
سئوال عمده ای که امروزه اکثر مدیران با آن درگیر هستند این است که آیا خلاقیت برای همه محصولات هم لازم است؟ مانند محصولات بدون رقیب، محصولات با مخاطبان خاص، محصولات خیلی جدی، محصولات دارویی (نیاز به تجویز پزشک)، خدمات، تجربیات، امور جاری و روتین و...
اکثر مدیران ایرانی خلاقیت را یک امر فانتزی و اضافی می دانند که اگر فرصتی هم دست داد می توان در تصمیمات از آن بهره گرفت.
برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که ایرانی ها و افعانی ها خلاق ترین انسانهای روی زمین هستند...! و البته باید بدانیم که این یک «تهدید» است! زیرا خلاقیت اگر بصورت کنترل شده و برنامه ریزی شده در جای خود استفاده نشود نه تنها یک مزیت و فرصت محسوب نمی شود بلکه عوارض و حاشیه هایی به همراه دارد که می توانند ضربات جبران ناپذیری به کسب و کار بزند. آنچه که تحت عنوان خلاقیت در برندسازی مطرح می کنیم و می تواند موجب خلق و تثبیت برندهای قدرتمند شود، «خلاقیت تکنیکی» و مدیریت و هدایت آن در قالب تیمهای آموزش دیده و حرفه ای است. برخی از تکنیکهای خلاقیت که در بازاریابی، تبلیغات و برندسازی از آنها استفاده می شود عبارتند از:

• طوفان ذهنی (Brainstorming)
• دلفی (Delphi)
• شکوفه نیلوفر آبی (MY)
• شش کلاه تفکر (6 Hats)
• گلوله برفی (Snow Ball)
• اسکمپر (SCAMPER)
• تریز (TRIZ)
• و...
پس از انتخاب این چهار تصمیم می توان به گزینش استراتژی های برتر برای برندسازی پرداخت ...

منبع: BANik.irبه نقل از کتاب «مرجع کاربردی کمپین برندسازی و IMBC» / نوشته بهنود الله وردی نیک

--


:: بازدید از این مطلب : 670
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
دستورالعمل اجرایی تاسیس مراکز مشاوره،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرینی در استانها ابلاغ شد
منبع : روابط عمومی وزارت کار

دستورالعمل اجرایی تاسیس مراکز مشاوره،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرینی در استانها به تصویب وزیر کار و امور اجتماعی رسید و برای اجرا به کلیه واحدهای تابعه وزارت ابلاغ شد.

اهداف:
1- ایجاد ارتباط منطقی، مستمر و پایدار بین فعالیت¬های کارآفرینی نوآوری محور استان با تولید سرانه ناخالص داخلی استان     (GDP per capita) 
2- کمک به شبکه¬سازی اکوسیستم کارآفرینی کشور برای تحقق اهداف مصرح در بند 5 نقشه جامع علمی کشور، سند چشم¬انداز و برنامه¬های توسعه¬ای کشور
3- ارائه مشاوره¬های تخصصی و کاربردی به کارآفرینان و سرمایه-گذاران در زمینه فعالیت¬های اقتصادی دانش¬بنیان و مبتنی بر نوآوری و فناور¬های جدید و مخاطره¬پذیر در عرصه مزیت¬های عمده و رقابتی استان
4- جلوگیری از هدررفتن سرمایه¬های ملی و هرگونه انحراف در مسیر سرمایه¬گذاری¬ها

مستند قانونی:
این دستورالعمل به استناد تصویب جزئیات کامل آیین¬نامه اجرایی تاسیس مراکز مشاوره، اطلاع¬رسانی و خدمات کارآفرینی در چهل¬و¬سومین نشست شورای عالی اشتغال مورخ 19/4/90 تهیه گردیده است.

مسئولیت¬ها:
1- تمامی اعضاء حقوقی و حقیقی هیات فنی طبق ماده 6 آیین¬نامه، در اجرای دقیق این دستورالعمل مسئولیت مشترک دارند.
2- مسئولیت نظارت بر حسن اجرای این دستورالعمل تا زمان تشکیل سازمان نظام کارآفرینی کشور به عهده اداره کل کار و امور اجتماعی استان خواهد بود.
3- ادارات کار و امور اجتماعی استان موظفند تا زمان تشکیل سازمان نظام کارآفرینی کشور، هر سه ماه یکبار گزارشی از تعداد مراکز ایجادشده و نحوه فعالیت آنها به معاونت سرمایه انسانی و توسعه اشتغال وزارت کار و امور اجتماعی ارسال نمایند.

شرایط صدور مجوز:
1- شرایط عمومی و تخصصی متقاضیان تاسیس مراکز لازم است طبق ماده 3 آئین¬نامه اجرایی توسط هیات فنی استان دقیقا احراز و مراعات گردد.

حوزه فعالیت مراکز:
1- متقاضیان ایجاد مراکز پس از احراز شرایط و دریافت مجوز موظف هستند طبق ماده 4 آئین¬نامه اجرایی گستره فعالیت¬های مشاوره¬ای خود را در چارچوب¬های تعیین¬شده عرضه نمایند.
2- تمامی طرح¬هایی که توسط مراکز مشاوره مورد امکان¬سنجی قرار می-گیرند باید بدون استثناء در ابعاد مختلف اعم از مدل کسب و کار، فرایند فعالیت، نوع خدمت و یا زنجیره تولید کالا دارای نوآوری بوده و مستندات حق مالکیت فکری(IP) و یا حق ثبت اختراع و امتیاز انحصاری بهره¬برداری( پتنت) به مراکز مشاوره ارائه شود.

دبیرخانه استانی:
اداره کل کار و امور اجتماعی استان موظف است به محض دریافت ابلاغ دستورالعمل، در اولین فرصت نسبت به ایجاد دبیرخانه با شرح وظایف مندرج در ماده 5 آیین¬نامه اجرایی اقدام نماید.

هیات فنی استان:
1- مدیر کل کار و امور اجتماعی استان موظف است حداکثر ظرف مدت یک¬ماه از تاریخ ابلاغ دستورالعمل با دعوت کتبی از اعضاء نسبت به تشکیل هیات فنی استان با ترکیب مندرج در ماده 6 آیین-نامه اجرایی تحت ریاست استاندار جهت تبیین اهداف، وظایف و سایر هماهنگی¬های لازم اقدام نماید.
2- تشکیل جلسات بعدی و ماهانه هیات فنی منوط و مشروط به ارسال پرونده¬های کامل متقاضیان تاسیس مراکز از سوی دبیرخانه خواهد بود.
3- هیات فنی موظف است ضمن دقت¬نظر پیرامون صلاحیت¬های علمی، حرفه¬ای و سوابق اجرایی متقاضیان، وظایف خود را طبق ماده 7 آیین¬نامه به مورد اجرا گذارد.

وظایف اداره کل:
1- اداره کل کار و امور اجتماعی استان موظف است به محض دریافت ابلاغ دستورالعمل، نسبت به اطلاع¬رسانی ایجاد مراکز مشاوره در چارچوب اهداف تخصصی تصریح¬شده از طریق رسانه¬های جمعی اقدام نماید.
2- اداره کل کار و امور اجتماعی استان موظف است تا زمان تشکیل سازمان نظام کارآفرینی کشور و به منظور جلوگیری از هرگونه انحراف در مسیر اهداف مشخص¬شده، وظایف تعیین¬شده در ماده 8 آیین¬نامه اجرایی را دقیقا به مورد اجرا گذارد.

این دستورالعمل در مورخ 01/05/1390 به تصویب وزیر محترم کار و امور اجتماعی رسید و برای اجرا به کلیه واحدهای تابعه وزارت ابلاغ گردید.



:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

کارکنان به دلایل مختلفی سازمان را ترک می کنند. این موارد لزوما دلایل روشنی نیستند و بعضا به خاطر برخی از دلخوری ها و ناراحتی ها کارکنان مصمم به خروج از سازمان می شوند. برخی از موارد که در تحقیقات به عنوان مهم ترین عوامل محسوب شده اند، عبارتند از:

  • تغییر رهبری شرکت: در صورتی که کارکنان احساس کنند کیفیت تصمیم های مدیریت ارشد شرکت مناسب و به صلاح نیست یا این که با تغییر مدیریت شرکت، کارکنان نتوانند به تیم مدیریتی جدید و تصمیم های آن ها اعتماد کنند، مصمم به خروج از سازمان می شوند.
  • تعارض و بروز مشکل در ارتباط با سرپرست و مافوق: زمانی که مدیر و مافوق مستقیم کارکنان، فردی مشکل زا و استرس زا باشد، در صورتی که کارکنان گزینه دیگری برای جابجایی در سازمان نداشته باشند، مصمم به ترک شرکت می شوند.
  • خارج شدن دوستان نزدیک: ترک یک یا چند دوست نزدیک یا همکارانی که مورد احترام کارکنان در شرکت بوده اند، موجب بی معنی شدن محیط کار و بی انگیزگی کارکنان می شود و آن ها را به جابجایی ترغیب می کند.
  • تغییر نامطلوب شرح وظایف و مسوولیت ها: در صورتی که کارکنان احساس کنند وظایف و مسوولیت های آنان در راستای علاقه مندی آنان نیست و کار نمی تواند انتظارات شغلی آنان را برآورده کند، در خروج از سازمان مصمم خواهند شد.

 

در مقابل دیدگاه تغییر شغل، برخی از افراد حتی معتقدند که خروج از سازمان کار اشتباهی است و مثال خود را افرادی قرار می دهند که معمولا از شرکتی به شرکت دیگر تغییر شغل می دهند بدون آن که بتوانند محیط خود را تغییر دهند و در این حالت شرایط برای آنان تفاوتی نمی کند.

 منبع: کتاب استخدام و نگهداشت کارکنان برتر

 

 


 


کارکنان به دلایل مختلفی در یک سازمان ماندگار می شوند و مجموعه ای از عوامل هستند که باعث ماندگاری و حضور کارکنان در سازمان می شوند. مانند امنیت شغلی، فرهنگ کاری که باعث توازن کار و زندگی می شود، یا فراهم بودن فرصت های قدردانی در قبال کارهای خوب انجام شده، زمان متغیر یا شناور کار یا احساس تعلق سازمانی. این عوامل از کشوری به کشور دیگر متفاوت هستند. در مواردی که افراد می توانند آزادانه و راحت شغل خود را تغییر دهند، مهم ترین عوامل ماندگاری کارکنان موارد زیر هستند:

  • احساس غرور و افتخار نسبت به سازمان: کارکنان علاقه مند هستند برای شرکت هایی کار کنند که به خوبی مدیریت می شوند و در آن ها مهارت و تخصص مدیران بالایی سازمان اهمیت داشته باشد.


  • رییس خوب: یکی از مهم ترین عوامل حضور کارکنان در سازمان برخورداری از یک رییس خوب و مورد احترام است، زمانی که افراد یک رییس خوب دارند که به آن ها احترام می گذارد و آن ها را حمایت می کند، افراد ترجیح بیشتری برای ادامه همکاری با سازمان دارند.


  • جبران خدمات منصفانه: کارکنان علاقه مند به ماندگاری در سازمان هایی هستند که صرفا حقوق و دستمزد آن ها رقابتی و زیاد نباشد، بلکه احساس کنند این حقوق، در قبال کار آنان منصفانه است و علاوه بر پرداخت های نقدی، فرصت های یادگیری، رشد و کسب موفقیت برای آنان فراهم باشد.


  • ارتباطات و محیط کاری مناسب: فرصت کار کردن در یک محیط مناسب کاری با همکاران و افراد مناسب و دلخواه و همراه از عوامل اساسی ماندگاری است.


  • معنادار بودن کار: کارکنان ترجیح می دهند در جاهایی کار کنند که محتوای کار به آن ها فرصت دستیابی به خواسته هایشان و تحقق توانایی هایشان را فراهم کند. رضایت و انگیزش در کار، موجب می شود که آن ها در محیط کار بهره ور تر باشند.

 

منبع: کتاب استخدام و نگهداشت کارکنان برتر


نقل هر دو مطلب فوق از وب لاگ آقای مهندس شهرام کریمی




:: بازدید از این مطلب : 652
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آخ که چقدر الآن یه شونه ی محکم می خوام !

وآسه این بغض لعنتــــی . . .

وآسه این روح ضعیفـــ

که با کوچکترین تلنگر می شکنه!!!

من

الاآآآآآآآن

دلــــــــــم

گریه

می خواد . . .


 +مگر با باد نسبتی داری؟؟؟. . .او هم مثل |تو| یک لحظه آمد. . .مرا پیچاند و . . .رفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!!!!

 ++خسته ام از گذر ثانیه هآ. .  .دلم کمی { تـــو } می خواهد!

 +++بآورم نمیشه که چون تویی. . .انقدر بی احساس باشه. . .یعنی تو اصلا دلت. . .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(

 +++پرم از حرف. . .پرم از گله. . .حرفامو. . .گله هامو. . .ناچار سکوتـــــــــ می کنم!!!

 +++++  . . . !!!


:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

دلــــَم می خواد. . . ⇜

یکی ازم بپرسه: چطوری؟!

بگم:خـــوبم !

بغلم کنه  بگه :دروغ بســـه!!!

بگـــو چی شده؟!!! 



:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بودن و نبودت [ تـــــو ]

داشتن و نداشتن [ تـــــو ]


اسیـــــر شـــده ا ـم در مـــ َرز میآن وآژه هآ. . .


  +جنـــس حــآلم خوبــ نیستـــ. . .چشــــم کـــَم می آورم برای { گریستن}

  ++هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ چیز سخت تر از این نیستـــ که منطقی! فکر کنی وقتی احساسات داره   خفَت می کنه!!!

  +++هوایتـــ دستـــ سنگینی داشتــ. . .این را وقتی به سرم زد فهمیدم!



:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

من اگر راستش را بخواهی!

نمی دانم که از عاقبت این همه ترانه و نامه بی جواب!

می ترسم یا نه؟!

فقط می دانم که . . . محتاجم!


محتاج سکوت ستاره!    

محتاج لطافت صبح!

محتاج صبر خــــــــــــدا !

من محتاج ترانه های بی قفس ِ پر از کبوترم!



:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

  گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد . . .

گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد


نه به شکل "دوستتـــــ دارم"

نه به شکل"بی تومیمیرم". . .


ســــــــآده !

شاید،مثل "دلتنگـــ نـــباش"

امیدتــــــ به  [ خــــــــ ُدا ]  باشد....

فردا روز دیگری استــــ !!!



:: بازدید از این مطلب : 447
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 نمی دونم تو کی بودی اما من دیوونه رو مجنون کردی

دلمو  تو عشق تو گم کردم وقتی موهاتو پریشون کردی

.

.

.

چه دنیایی تو چشمات چقدر دنیامو دوست دارم



:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

چند وقتی است

هرچه میگردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمیکنم..

نگاهم اما..

گاهی حرف میزند..

گاهی فریاد میکشد..

و من همیشه به دنبال کسی میگردم

که بفهمد..

این نگاه خسته

چه میخواهد بگوید...



:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

از دردهای کوچک است

که آدم می نالد ،

وقتی ضربه سهمگین باشد

لال می شوی

و یاد خواهی گرفت

که چگونه ، به تمام زبان های زنده ی دنیا

" سکـــــــــوت " کنی

 


:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

یه جوری دلم تنگ میشه برات، محاله بتونی تصور کنی

گمونم نمیتونی حتی خودت، جای خالیتو تو دلم پر کنی

صدات میکنم تا همه بشنون، جواب صدام غیر پژواک نیست

من اونقدر شکستم حس می کنم که، هیچ ارتفاعی خطرناک نیست

یه جوری دلم تنگ میشه برات، محاله بتونی تصور کنی


+و فكر كن كه چه تنهاست اگر ماهي كوچك ، دچار آبي درياي بيكران باشد



:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد!
یک نگاه کمی نامهربان،
یک واژه ی کمی دور از انتظار،
یک لحظه فاصله...،
میشکند بغضت را....

 



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

با همه‌ی لحن خوش‌آوائیم

بسم الله الرحمن الرحیم

با همه‌ی لحن خوش‌آوائیم

در به‌در کوچه‌ی تنهایی‌ام

ای دو سه تا کوچه زما دورتر

نغمه‌ی تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه‌ی ما می‌شدی

مایه‌ی آسایه‌ی ما می‌شدی

هر که به دیدار تو نائل شود

یک‌شبه حلّال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه‌ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم، لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه‌ی جان من است

نامه‌ی تو خطّ امان من است

ای نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت‌زده یک شب بتاب

پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده‌ی دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه‌ی عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه‌ی مشعر، کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

روا مباد که بر بنده‌ات نظر نکنی

روا مباد که ارباب جز تو بگزینم

چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم

ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم

ولایت

بسم الله الرحمن الرحیم

الا مسها که در گرد و غبارید

به اکسیر ولایت دل سپارید

طلا آنوقت طلای ناب گردد

که در حرم ولایت آب گردد

نماز بی ولایت بی نمازیست

تعبد نیست نوعی حقه بازیست

ولایت چیست در خون قوطه خوردن

کلید سینه بر مولا سپردن

حسین ابن علی در خون شناکرد

مرا با این حقیقت آشنا کرد

ولایت بی بلا معنا ندارد

نجف بی کربلا معنا ندارد

ولی ظاهر وباطن کجایی

نقاب از چهرخود کی میگشایی

بیا موعود هنگام قیام است

جهان مجذوب یه جو التیام است

زمان لبریز شوق و انتظار است

زمین بر رجعتت امیدوار است

بیا امشب شب قدر است مارا

علم دار تو در سطح است مارا

مولا

بسم الله الرحمن الرحیم

ديدار را به صبح قيامت حواله كرد

مارا دچار ماتم هفتاد ساله كرد

محمد خدا نيست آينه اوست

كه گنجينه عشق در سينه اوست

يا محمد منبري آماده كن ابلاغ را

دين ما كامل نخواهد شد الا در غدير

هركس به ولايت علي شك دارد

با مادر خوش در ميان بگذارد

هرگز نبرم دست طلب سوي كسي

غير از سر سفره ي علي نان نخورم

چرا بهر روزي شوم مضطرب

و يرزقنو من حيث لا يحتسب

در رهگذر زمان دويدم

مظلوم تر از علي نديدم

ديده ام از فرق دو تاي علي

وقت نماز است ولاي علي

پدر وقتي اذان ميگفت غم داشت

صداي دلنشينش زير وبم داشت

هميشه ذكر مولا بر لبش بود

كه مولا مايه تاب وتبش بود

پدر ميرفت سوي جانمازش

كه بالا تر برد دست نيازش

پدر مي گفت با يك حال غمگين

اغثني يا غياس المثتغيثين




:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
 
به گزارش «شیعه نیوز»، دکتر سید محمد تیجانی سماوی[۱] از اهالی شهر «قفصه» (یکی از شهر‌های تونس) است. وی مطابق دین خاندان و همشهری‌های خود، پیرو مذهب مالکی، از اهل تسنن بود.
پس از گذراندن دوره تحصیلات، در صف دانشمندان درآمد، و درباره مذهب حق از مذاهب اسلام، پژوهشی پی‌گیر، هوشمندانه و خستگی ناپذیر کرد؛ و در این راه مسافرت‌ها کرد، و در نجف اشرف به محضر آیت الله خوئی(ره) و شهید آیت الله سید محد باقر صدر(ره) رسید، و پس از بررسی‌های فراوان، عمیقا به تشیع گروید و رسما شیعه شد، و شرح گرایش خود را در کتاب ارزشمندی که تألیف کرده، به نام «ثم اهتدیت»[۲] تبیین کرد، و کتاب‌های دیگری نیز تألیف کرده است، از جمله کتابی به نام مع‌الصادقین که در این کتاب با طرح چندین بحث و استدلال، حقانیت مذهب تشیع را ثابت کرده است.
مناسب است در این کتاب به ذکر چند نمونه از مناظرات او و راز‌های شیعه شدن او بپردازیم:
 
 مناظره با شهید آیت‌الله صدر درباره توسل
 
دکتر تیجانی زمانی که به نجف اشرف رفت، توسط دوستش به محضرت آیت‌الله العظمی سید محمد باقر صدر[۳] رسید. در محضر ایشان به پژوهش و مناظره پرداخت، نخست چنین پرسید: «علمای سعودی می‌گویند: دست بر قبر کشیدن و توسل به صالحین و تبرک جستن از آنان، شرک به خدا است، نظر شما چیست؟»
آیت‌الله صدر: «هرگاه دست کشیدن بر قبر و توسل جستن به این نیت باشد که آن‌ها (بدون اذن خدا) نفع و ضرر می‌رسانند، چنین کاری شرک است، ولی مسلمانان یکتاپرست می‌دانند که: تنها خدا نفع و ضرر می‌رساند، و اولیای خدا، وسیله و واسطه هستند، بنابراین با ا ین نیت که آن‌ها واسطه هستند، هرگز شرک نیست.
همه مسلمانان از سنی و شیعه، از عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تاکنون در این امر اتفاق نظر دارند، به استثنای «وهابیت» و «علمای سعودی» که در همین قرن جدید پیدا شده‌اند[۴] و بر خلاف اجماع مسلمانان، رفتار می‌کنند، و خون مسلمانان را مباح می‌دانند، و بین آن‌ها فتنه انگیزی می‌کنند، و دست بر قبر کشیدن و توسل را شرک می‌دانند. آقای سید شرف الدین (صاحب کتاب ارزشمند المراجعات)، در عصر حکومت «ملک عبدالعزیز» برای زیارت خانه خدا به مکه رفت. در عید قربان در کنار سایر علما به کاخ پادشاه سعودی دعوت شد، تا طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. او به کاخ رفت، هنگامی که نوبت به او رسید، دست شاه را گرفت و هدیه‌ای به او داد، و آن هدیه یک قرآن بود که دارای جلدی پوستین بود. شاه عربستان آن هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان تعظیم و احترام، بر پیشانی خود گذاشت.
سید شرف الدین (از فرصت استفاده کرد) ناگهان گفت: «ای پادشاه! چرا این جلد را می‌بوسی و به آن تعظیم می‌کنی، با اینکه این جلد چیزی جز پوست بز نیست؟»
شاه گفت: «غرض من از بوسیدن جلد، قرآنی است که در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد».
آقای شرف الدین، بی‌درنگ فرمود: «احسنت ای پادشاه! ما شیعیان نیز وقتی که پنجره یا در اتاق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می‌بوسیم، می‌دانیم که آهن هیچ کاری نمی‌تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن‌ها و چوب‌ها قرار دارد. ما می‌خواهیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تعظیم و احترام کنیم، همان‌گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز می‌خواستی قرآن را تعظیم کنی که در درون آن پوست قرار دارد.»
حاضران تکبیر گفتند، و او را تصدیق کردند، در این هنگام ملک عبدالعزیز ناچار شد تا به حاجیان اجازه دهد که از آثار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تبرک بجویند، ولی ولیعهد او که بعد از او آمد، از قانون گذشته‌شان برگشت.
بنابراین شرکی در کار نیست، ‌وهابیان با مطرح کردن این موضوع، بر اساس سیاست خود می‌خواهند کشتار شیعیان را مباح عنوان کنند، و حکومتشان بر مسلمانان باقی بماند، و تاریخ بزرگ‌ترین گواه است که وهابیان تا کنون چه بر سر امت محمد(صلی الله علیه و آله) آورده‌اند.[۵]  
 
گواهی دادن به نام علی(علیه‌السلام) در اذان
 
دکتر سماوی: چرا شیعیان در اذان و اقامه گواهی می‌دهند علی(علیه‌السلام) «ولی خدا» است؟
آیت‌الله صدر: همانا امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام)، یکی از بندگان خدا است، که خداوند آنان را برگزیده و بر دیگران، شرافت و برتری داده است، تا بار سنگین رسالت را پس از پیامبران بر دوش بکشند، و اینان اوصیاء و جانشینان پیامبرانند، و اگر هر پیامبری جانشینی دارد، همانا علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) جانشین محمد(صلی الله علیه و آله) است، و ما او را بر سایر اصحاب مقدم می‌داریم، زیرا خدا و رسولش او را برتر دانسته‌اند، و در این مورد دلیل‌های عقلی و نقلی از کتاب و سنت داریم، و این دلیل‌ها هرگز شک‌بردار نیستند،، زیرا نه تنها از سوی ما متواتر و صحیح هستند، بلکه از سوی اهل تسنن نیز متواترند.[۶]
و در این زمینه، علمای ما کتاب‌های فراوانی نوشته‌اند، و چون مبنای حکومت بنی‌امیه بر محور نابود کردن این حقیقت،‌و جنگیدن با علی(علیه‌السلام) و فرزندانش و قتل آن‌ها بود، و کار را به جایی رساندند که بر بالای منبر‌های مسلمانان، آن حضرت را لعن می‌کردند، و مرم را با زور بر این امر،‌ وامی‌داشتند،‌از این رو شیعیان و پیروان امام علی(علیه‌السلام) گواهی می‌دهند که آن حضرت، ولی خدا است، و روا نیست که مسلمانی، ولی خدا را نفرین کند، و این شیوه شیعه، در حقیقت مبارزه با هیئت حاکمه ستمگر بود، تا اینکه عزت را برای خدا و رسولش و مؤمنان به تثبیت برسانند، و انگیزه‌ای تاریخی برای تمام مسلمانان و نسل‌های آینده باشد تا به حقانیت حضرت علی(علیه‌السلام) و انحراف دشمنانش پی ببرند.
به این ترتیب فقیهان ما بر این اساس حرکت کردند که گواهی دادن به ولایت علی(علیه السلام) را در اذان و اقامه مستحب می‌دانستند، نه اینکه جزئی از اذان یا اقامه باشد، بنابراین هرگاه آن کس که اذان یا اقامه می‌گوید، گواهی به ولایت علی(علیه‌السلام) را به نیت این‌که جزئی از اذان یا اقامه است بگوید، اذان و اقامه‌اش باطل است.[۷]

مناظره و گفت و گو با آیت‌الله خوئى
 
دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: آنگاه که سنی بودم و تازه به نجف اشرف وارد شده بودم، توسط دوستم به محضر آیت ‌الله سید ابوالقاسم خوئی(ره) راه یافتم. دوستم چیزی دم گوش سید (آیت الله العظمی خوئی) گفت،‌ سپس به من اشاره کرد تا در کنار آیت‌الله خوئی بنشینم، در آنجا نشستم. دوستم اصرار کرد تا نظر خود و مردم تونس را در مورد شیعیان برای ایشان تعریف کنم... .
گفتم: شیعه در نزد ما از یهود و نصاری هم بدترند، زیرا یهود و نصاری، خدا را می‌پرستند و به موسی و عیسی معتقدند، ولی ما آنچه را از شیعیان می‌دانیم این است که آن‌ها علی را می‌ پرستند و عبادت می‌کنند، و او را تنزیه و تقدیس می‌کنند، و در میان شعیان، گروهی نیز هستند که خدا را می‌پرستند، ولی مقام علی را تا درجه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالا می‌برند، تا آنجا که می‌گویند: بنا بود جبرئیل قرآن را نزد علی بیاورد، ولی خیانت کرد و نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) برد (و می‌گویند جبرئیل امین، خیانت کرد).
آیت‌الله خوئی، لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و سپس فرمود: «ما گواهی می‌دهیم که جز خدا معبودی نیست، و محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا است. درود خدا بر او و آل پاکش باد، و گواهی می‌دهیم که علی(علیه‌السلام) بنده‌ای از بندگان خدا است.» آنگاه به حاضران نگاه کرد و در حالی که به من اشاره می‌کرد گفت:
«این بیچاره‌ها را ‌ببینید که چگونه فریب شایعه‌ها و تهمت‌های دروغین را می‌‌خورند، این چندان عجیب نیست، بلکه بدتر از این هم از دیگران شنیده بودم، «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ آنگاه به من رو کرد و فرمود: «آیا قرآن خوانده‌ای؟»
گفتم: هنوز ده سال از عمرم نگذشته بود که نیمی از قرآن را حفظ کرده بودم.
فرمود: آیا می‌دانی همه گروه‌های اسلامی، صرف نظر از اختلاف مذاهبشان درباره حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند، و قرآنی که در نزد ما است، همان قرآنی است که در نزد شما است؟‌
 گفتم: آری، ا ین را می‌دانم.
فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای که:
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ؛ و محمد نیست؛ جز رسولی که قبل از او پیامبرانی دیگر آمده بودند.»[۸]
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ...؛ محمد رسول خدا است و آنان که با او هستند، نسبت به کافران سخت و قاطع هستند.»[۹]
و نیز می‌فرماید: «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ؛ محمد پدر هیچ کدام از شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم پیامبران بود.»[۱۰]
آیا این آیات را خوانده‌ای؟
گفتم: آری، این آیات را می‌شناسم.
فرمود: پس علی(علیه‌السلام) در میان این آیات کجا است؟ (می‌بینی که سخن از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است نه علی، و ما و شما هر دو گروه، قرآن را قبول داریم.) بنابراین چگونه به ما تهمت می‌زنید که ما علی(علیه‌السلام) را تا درجه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالا می‌بریم؟
من سکوت کردم و جوابی ندادم. 
آنگاه افزود: در مورد خیانت جبرئیل (که تهمت می‌زنید ما شیعیان می‌گوییم جبرئیل خیانت کرد!) این تهمت از تهمت اولی سنگین‌تر است، مگر نه این است که وقتی جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) (در آغاز بعثت) نازل شد،‌علی(علیه‌السلام) کمتر از ده سال داشت، پس چگونه جبرئیل اشتباه می‌کند، و بین محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه ‌السلام) فرق نمی‌گذارد؟ سکوت کردم و در فکر خود، صحت گفتار منطقی ایشان را دریافتم. ایشان افزودند: «ضمنا به تو بگویم که شیعه تنها گروهی از میان سایر گروه‌های اسلامی است که به عصمت پیامبران و امامان (علیهم‌السلام) معتقد است، قطعا جبرئیل نیز که «روح الامین» است، از هر اشتباهی مصون است.»
گفتم: پس این شایعه‌ها چیست؟
فرمود: این‌ها تهمت و نسبت‌های ناروایی است که برای تفرقه و جدایی مسلمانان جعل کرده‌اند، تو به حمدالله انسان عاقلی هستی، و مسائل را به خوبی تشخیص می‌دهی، اکنون در بین شیعیان گردش کن و حوزه علمیه شیعه را از نزدیک ببین و دقت کن که آیا چنین نسبت‌هایی در میان آن‌ها وجود دارد؟
من در نجف اشرف که بودم چیزهایی را دریافتم، و به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که به شیعیان زده می‌شود پی بردم... . [۱۱]
  
انجام نماز ظهر و عصر، مغرب و عشاء در یک وقت
 
 می‌دانیم که اهل تسنن انجام نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را پشت سر هم باطل می‌دانند، و می‌گویند: واجب است هر کدام از چهار نماز مذکور را در وقت خود خواند و بین نماز ظهر و عصر، فاصله انداخت و همچنین بین نماز مغرب و عشاء.
دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: من که سنی بودم، بر همین اساس نماز می‌خواندم و انجام نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء را پشت سر هم باطل می‌دانستم.
هنگامی که وارد نجف اشرف شدم، و با راهنمایی دوستم به محضر آیت‌الله شهید محمد باقر صدر رسیدم، هنگام ظهر شد، آقای صدر به سوی مسجد روانه شد، من و حاضران نیز به آن مسجد رفتیم و مشغول نماز شدیم. دیدم آقای صدر بعد از نماز ظهر با فاصله اندکی، نماز عصر را خواند؛ من در شرایطی و در مکانی بودم که نمی‌توانستم از صف خارج شوم، و این نخستین بار بود که نماز عصر را پشت سر نماز ظهر خواندم، ولی در فشار روحی بودم که آیا نماز عصرم درست است؟
آن روز مهمان شهید صدر بودم، فرصتی به دست آمد؛ در حضور آقای صدر بودم، پرسیدم: «آیا رواست که مسلمانی دو نماز واجب را هنگام ضرورت با هم انجام دهد؟»
شهید صدر: آری، جایز است، انجام دو فریضه (نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء) را پشت سر هم در همه حالات و بدون ضرورت، انجام داد.
پرسیدم: دلیل شما بر این فتوا چیست؟‌
 شهید صدر: «زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مدینه در غیر سفر و بی‌آنکه خوفی در میان باشد یا باران ببارد و یا ضرورتی اقتضا کند، نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء‌را پشت سر هم خواندند، و این کار به خاطر آن بود که مشقت را از ما بردارد، و چنین عملی بحمدالله به عقیده ما از طریق امامان اهل بیت(علیهم‌السلام) ثابت است، و همچنین در نزد شما اهل تسنن نیز (از طریق سنت) ثابت است.»
من تعجب کردم که چطور در نزد ما ثابت است، با اینکه تا آن روز آن را نشنیده بودم، و هیچ کس از اهل تسنن را ندیده بودم که به آن عمل کند، بلکه بعکس می‌گفتند: اگر نماز یک دقیقه قبل از اذان واقع شود باطل است، تا چه رسد به اینکه کسی مثلا نماز عصر را ساعاتی قبل از وقتش پس از نماز ظهر بخواند، یا نماز عشاء را بعد از نماز مغرب انجام دهد، چنین کاری در نزد ما ناآشنا و باطل بود.
آقای صدر از چهره‌ام دریافت که من تعجب کرده‌ام که چطور انجام نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا، پشت سر هم جایز است؟ همان دم به یکی از طلاب حاضر اشاره کرد، او برخاست و دو جلد کتاب را نزدم آورد، دیدم کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری است. آقای صدر به آن طلبه دستور داد که مرا به احادیثی که مربوط به جمع بین دو فریضه است و در آن دو کتاب آمده است،‌آگاه سازد.
من در آن دو کتاب خواندم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشاء را پشت سر هم، بدون خوف و بارندگی و هر گونه ضرورت دیگر خوانده است، و در کتاب صحیح مسلم یک «باب کامل» در این خصوص یافتم، همچنان شگفت زده و حیران بودم، خدایا چه می‌بینم، در دلم این شک راه یافت که شاید این دو کتاب صحیح مسلم و بخاری که در ا ینجا وجود دارد تحریف شده باشد و دو کتاب اصلی نباشد، و در دلم می‌گفتم وقتی که به تونس بازگشتم، در آن‌جا به این دو کتاب مراجعه می‌کنم، و دقیقا این موضوع را پی‌گیری خواهم کرد.
در این هنگام شهید صدر از من پرسید: «بعد از این دلیل، اکنون چه رأی داری؟»
گفتم: «شما بر حق هستید و راستگو می‌باشید...» از آقای صدر تشکر کردم، ولی در دلم قانع نشده بودم. تا اینکه به کشور تونس (وطنم) بازگشتم، و کتاب‌های صحیح مسلم و صحیح بخاری و... را از سر فرصت به دست آوردم و دقیقا مورد بررسی قرار دادم و به طور کامل قانع شدم که خواندن نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء، پشت سر هم بدون هر گونه ضرورت، اشکال ندارد؛ چنان که پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین کاری انجام داده است.
دیدم امام مسلم، در صحیح خود[۱۲] در باب «جمع بین دو نماز در غیر سفر» از ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء را با هم انجام داد.
و نیز نقل کرده است که آن حضرت در مدینه، بین نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء، را بدون خوف یا بارندگی جمع کرد. از ابن عباس سؤال شد که را پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین کرد؟ در پاسخ گفت: «کی لا یحرج امته؛ تا امتش را به دشواری نیفکند.»[۱۳]
و نیز در کتاب صحیح بخاری،[۱۴] باب «وقت المغرب» دیدم و خواندم که به نقل از ابن عباس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) هفت رکعت نماز (مغرب و عشاء) را با هم خواند، و هشت رکعت نماز (نماز ظهر و عصر) را پشت سر هم انجام داد.

و در کتاب مسند احمد[۱۵] دیدم که همین مطلب روایت شده بود. و همچنین در کتاب الموطا امام مالک[۱۶] دیدم که ابن عباس روایت کرده است:

«صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله): الظهر و العصر جمیعا و المغرب و العشاء جمیعا فی غیر خوف و لا سفر؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشاء را در غیر خوف و سفر، پشت سر هم خواند.» پس چرا با اینکه مسئله این گونه روشن است، اهل تسنن بر اثر تعصب و ناآگاهی، همین مطالب[۱۷] را به عنوان ایراد بزرگ بر شیعه عنوان می‌کنند؟! غافل از آن‌که در کتاب‌های اصیل خودشان، جواز آن ثابت است.[۱۸]

 
مناظرات درباره صلوات و سلام بر آل محمد(صلی الله علیه و آله)
 
می‌دانیم که بسیاری از اهل تسنن وقتی که نام علی(علیه‌السلام) را می‌برند به جای «علیه السلام) می‌گویند: «کرم الهه وجهه؛ خداوند مقامش را ارجمند کند.» (در حالی که در مورد سایر صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌گویند: «رضی الله عنه؛ خدا از او راضی شود.» زیرا خود آن‌ها معتقدند که امام علی(علیه‌السلام) گناهی نکرده است تا درباره‌اش «رضی الله عنه» گفته شود، بلکه باید درباره علی(علیه‌السلام) گفت: «خدا بر مقامش بیافزاید» اینک این سؤال پیش می‌آید که چرا با ذکر نام علی(علیه‌السلام) جمله «علیه‌السلام» نمی‌گویند؟
 
برای پاسخ به این سؤال به مناظره زیر توجه کنید: دکتر تیجانی، در مسیر خود از قاهره به عراق، در میان کشتی، دوستی دانشمند پیدا کرد به نام «استاد منعم» که از استادان دانشگاه و دانشمندان شیعه از اهالی عراق بود. آن دو در کشتی با هم گفت و گو می‌کردند. و سپس در عراق به گفت و گو و مناظرات خود ادامه دادند. یکی از مناظرات این بود که روزی در خانه «استاد منعم» در بغداد، چنین مناظره شد:
دکتر سماوی: شما شیعیان مقام علی(علیه‌السلام) را به قدری بالا می‌برید که او را در ردیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قرار می‌دهید، زیرا بعد از نام او به جای «کرم الله وجهه» و... جمله «علیه السلام» یا «علیه الصلاه و السلام» می‌گویید، با اینکه سلام و صلوات مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. چنان که در قرآن می‌خوانیم:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود بفرستید و سلام دهید و تسلیم فرمانش باشید.»
استاد منعم: آری، دست گفتی! ما هنگامی که نام امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) و سایر امامان معصوم(علیهم‌السلام) را می‌بریم، «علیه‌السلام) می‌گوییم، ولی این به آن معنی نیست که ما آن‌ها را پیامبر و یا در درجه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌دانیم.
دکتر سماوی: پس به چه دلیل بر آن‌ها سلام و صلوات می‌فرستید؟
استاد منعم: به دلیل همین آیه‌ای که خوانده شد: «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی...»
آیا تفسیر این آیه را خوانده‌ای؟ مفسران شیعه و سنی به اتفاق نقل می‌کنند: هنگامی که این آیه نازل شد، جمعی از اصحاب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدند: « ای رسول خدا، اصل چگونگی صلوات و سلام بر تو را فهمیدیم، ولی نفهمیدیم چگونه بر تو درود و صلوات بفرستیم؟»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود: بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم فی العالمین انک حمید مجید؛ خدایا! درود و رحمت بفرست بر محمد و آل محمد، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم در میان جهانیان درود و رحمت فرستادی، تو ستوده والا هستی.»[۱۹]
نیز فرمود: «لا تصلوا علی الصلاه التبراء؛ هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید.»
پرسیدند: «صلوات ناقص چیست؟»
فرمود: اینکه فقط بگویید:‌«اللهم صل علی محمد» (بدون دنباله آن) ناقص است، بلکه بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» که صلوات کامل است:[۲۰]
در روایات متعدد آمده است که صلوات کامل بفرستید، و جمله «آل محمد» را در آخر آن حذف نکنید، و حتی در تشهد نماز، تمام فقهای اهل بیت(علیهم‌السلام) آن را واجب می‌دانند، و از فقهای اهل تسنن، امام شافعی آن را در تشهد دوم نماز‌های واجب، واجب می‌داند.[۲۱] جالب اینکه شافعی بر اساس همین فتوا، در شعر معروف خود چنین تصریح می‌کند: «یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله
 کفـاکم من عـظـیم الـقدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاه له[۲۲]
 ای اهل بیت رسول خدا! دوستی شما فریضه و واجبی است که خداوند در قرآن، آن را نازل کرده است، در مقام و عظمت شما همین بس که هر کس در نماز بر شما صلوات نفرستد، نمازش باطل است.»
دکتر سماوی در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، و این گفتار مستدل بر قلبش نشسته بود، گفت: در این جهت می‌پذیرم که آل محمد(صلی الله علیه و آله) شریک در صلوات پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند، و ما هم وقتی که صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرستیم، اصحاب و آل آن حضرت را نیز شریک در صلوات می‌سازیم، ولی این را قبول نداریم که اگر تنها نام علی ذکر شد، بگوییم«علیه‌السلام» یا «سلام خدا بر او».[۲۳]
استاد منعم: آیا کتاب صحیح بخاری را قبول دارید؟
دکتر سماوی: آری، این کتاب را امامی عالی مقام از امامان مورد قبول اهل تسنن، تألیف کرده، و صحیح‌ترین کتاب بعد از قرآن است.
استاد منعم کتاب صحیح بخاری را از کتابخانه‌اش آورد و صفحه‌ای از آن را گشود و به من داد تا بخوانم. دیدم در آن صفحه نوشته است: فلان شخص ما را حدیث کرد، از فلان شخص دیگر و او از علی(علیه‌السلام)، من تا جمله «علیه السلام» را دیدم تعجب کردم، باور نمی‌کردم که حقیقت داشته باشد، با خود می‌گفتم نکند این کتاب صحیح بخاری نباشد، سراسیمه بار دیگر آن را گرفتم و دقیق خواندم، دیدم همان است که دیده بودم، شک و تردیدم برطرف شد.
استاد منعم صفحه دیگری از کتاب صحیح بخاری را گشود که در آن نوشته بود: «علی بن الحسین(علیه‌السلام) ما را حدیث کرد.» دیگر هیچ جوابی نداشتم جز این که شگفت زده بگویم: سبحان الله! بعدا من بار دیگر با ناباوری کتاب صحیح بخاری را ورق زدم. دیدم در مصر توسط «انتشارات شرکت حلبی و فرزندان» چاپ شده است... به هر حال راهی جز پذیرفتن حقیقت نداشتم. [۲۴]

 .....................................................................................

[۱] - این بخش از مرتجم افزوده شد تا به نام مبارک چهارده معصوم(علیهم‌السلام)، کتاب تکمیل شود.
[۲] - این کتاب به فارسی به نام آنگاه ... هدایت شدم ترجمه شده و با استقبال کم نظیری روبرو شده است و در اندک مدتی به چاپ دوازدهم با تیراژهای بسیار رسیده است.
[۳] - آیت‌الله شهید سید محمد باقر صد(ره) در سال ۱۳۵۳ ه.ق. در کاظمین متولد شد، در سنین جوانی به مقام اجتهاد رسید، و بیش از ۲۴ کتاب در زمینه‌های مختلف از فقه، اصول منطق، فلسفه و مفاهیم گوناگون اسلام نوشت، و پس از بیست سال مبارزه با شمشیر قلم و جهاد با رژیم بعث عراق، سرانجام در شب ۱۹ فروردین سال ۱۳۵۹ ش. در سن ۴۷ سالگی با خواهر دانشمندش بنت الهدی، به دست دژخیمان حجاج صفت بعث عراق به شهادت رسیدند.
[۴] - مسلک وهابیت منسوب به «شیخ محمد فرزند عبدالوهاب» است،‌وی در سال ۱۱۱۵ هجری قمری، در شهر «عیینه» از شهر‌های «نجد» متولد شد، پدرش در آن شهر، قاضی بود. وی در سال ۱۱۵۳ عقاید وهابی‌گری را که خود مؤسس آن بود، آشکار کرد، جمعی از او پیروی کردند، و در سال ۱۱۶۰ هجری قمری به شهر «درعیه» یکی از شهرهای معروف نجد رفت و در آن‌جا با امیر شهر به نام محمد بن سعود (جد آل سعود) رابطه برقرار کرد، و با هم توافق کردند که از عقیده وهابیت ترویج کنند. (آیین وهابیت: ص ۲۶ و ۲۷) به این ترتیب می‌بینیم، این مسلک انحرافی در قرن ۱۲ پدید آمد، و توسط آل سعود، دنبال و گسترش یافت.
شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶ درگذشت، بعد از او، پیروانش روش او را دنبال کردند،‌و در سال ۱۲۱۶، ا میر سعود وهابی با سپاه بیست هزار نفری به کربلا حمله کرد، پنج هزار نفر یا بیشتر را کشتند و ... (تاریخ کربلا: ص ۱۷۲).
[۵] - اقتباس از آنگاه... هدایت شدم: ص ۹۲ و ۹۳.
[۶] - یعنی به قدری نقل شده است که انسان علم به صدور آن، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا می‌کند.
[۷] - اقتباس از آنگاه... هدایت شدم: ص ۸۸ و ۸۹.
[۸] - سوره آل عمران، آیه ۴۴.
[۹] - سوره فتح، آیه ۲۹.
[۱۰] - سوره احزاب، آیه ۴۰.
[۱۱] - اقتباس و تلخیص از: آنگاه ... هدایت شدم: ص ۷۶ و ۷۸.
[۱۲] - صحیح مسلم:‌ج ۲، ص ۱۵۱ (باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر).
[۱۳] - همان: ص ۱۵۲.
[۱۴] - مسند احمد: ج ۱، ص ۲۲۱. 
[۱۵] - همان: ص ۱۴۰.
[۱۶] - الموطاء الامام المالک: ج ۱، ص ۱۶۱.
[۱۷] - یعنی جمع بین نماز ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشاء.
[۱۸] - لا کون مع الصادقیق: تیجانی سماوی، چاپ بیروت، ص ۲۱-۲۱۴ (با تلخیص).
[۱۹] - صحیح بخاری: ج ۶، ص ۵۱ ؛ صحیح مسلم: ج ۱، ص ۳۰۵.
[۲۰] - الصواعق المحرقه: ص ۱۴۴.
[۲۱] - شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید: ج ۶، ص ۱۴۴.
[۲۲] - المواهب زرقانی: ج ۷، ص ۷ ؛ تذکره علامه: ج ۱، ص ۱۲۶.
[۲۳] - مترجم گوید: در قرآن در آیه ۱۳۰ سوره صافات می‌خوانیم: «سلام علی آل یاسین؛ سلام بر آل یاسین» از ابن عباس نقل شده است که منظور از آل یاسین آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. بنابراین مطابق قرآن، رواست که با ذکر هر یک از امامان آل محمد(صلی الله علیه و آله) بگوییم: «علیه‌السلام».
حتی افرادی که از علمای متعصب اهل تسنن مثل «ابن روزبهان» که به اشکال تراشی معروف است، قبول دارد که منظور از «آل یاسین» آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند.
جالب اینکه در سوره صافات بر افرادی مانند نوح، (آیه ۷۹)و ابراهیم(آیه ۱۰۹) و موسی و هارون(آیه ۱۲۰) و همه مرسلین (آیه ۱۸۲) سلام شده است. از این مطالب می‌توان فهمید که آل محمد(صلی الله علیه و آله) در ردیف پیامبران هستند. و آیه مذکور با توجه به برتری محمد بر سایر پیامبران دلیل بر افضلیت و امامت آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. (دلایل الصدق: ج ۲، ص ۳۹۸).
[۲۴] - «آنگاه.... هدایت شدم»: ص ۶۷-۶۵ (با تلخیص و اقتباس).
 

برگرفته از کتاب: «چرا شیعه شدیم»
تألیف: علامه محمد حسن قبیصی جبل عاملی


:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مثنوی شیعه

 بسم الله الرحمن الرحیم

ساقی امشب باده از بالا بریز     باده از خم خانه مولا بریز

باده ای بی رنگ و آتش گون بده     زان که دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من     می چکد نام تو از لب های من

محو کن در باده ات جام مرا     کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی درویش و صوفی نیستم     راست می گویم که کوفی نیستم

نیک می دانم که جز دندان تو     هیچ دندان لب نزد بر نان جو

یا علی لعل عقیقی جز تو نیست     هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست

لنگ لنگان طریقت را ببین     مردم دور از حقیقت را ببین

مست مینای ولایت نیستند     سرخوش از شهد ولایت نیستند

خیل درویشان دکان آراستند     کام خود را تحت نامت خواستند

خلق را در اشتباه انداختند     یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان رفیق نیمه راه     وقت جان بازی به کنج خانقاه

فصل جنگ آمد تما شا گر شدند     صلح آمد لاله ی پرپر شدند

دل به کشکول و تبر زین بسته اند     بهر قتلت تیغ زرین بسته اند

موج ها از بس تلاطم کرده اند     راه اقیانوس را گم کرده اند

موجها را می شناسی مو به مو     شرحی از زلف پریشانت بگو

بازکن دیباچه توحید را     تا بجوید ذره ای خورشید را

یا علی بار دگر اعجاز کن     مشتهای کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را     بنگر این چشم نیاز آلوده را

باز گو شعب ابی طالب کجاست     آن بیابان عطش غالب کجاست

تا ز جور پیروان بوالحکم     سنگ طاقت زا ببندم بر شکم

تشنگی در ساغرم لب ریز شد     زخم تنهایی فساد انگیز شد

آتشی افکند بر جان و تنم     کین چنین بر آب و آتش می زنم

تاول ناسور را مرحم کجاست     مرحم زخم بنی آدم کجاست

مرحم ما جز تولای تو نیست     یوسفی اما زلیخای تو کیست

شاهد اقبال در آغوش کیست     کیسه نان و رطب بر دوش کیست

کیست آن کس کز علی یادی کند     بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان شهر را     گرم سازد خانه های سرد را

ای جوان مردان جوان مردی چه شد     شیوه رندی و شب گردی چه شد

شیعگی تنها نماز و روزه نیست     آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن ز آب معرفت     تا در او جوشد شراب معرفت

حرف حق را ازمحقق گوش کن     وز لب قرآن ناطق گوش کن

گوش کن آواز راز شاه را     صوت اوصیکم به تقو الله را

بعد از او بشنو و از نو امرکم     تا شوی آگاه بر اسرار خم

خم تو را سر شار مستی می کند     بی نیاز از هر چه هستی می کند

هر چه هستی جان مولا مرد باش     گر قلندر نیستی شب گرد باش

سیر کن در کوچه های بی کسی     دور کن از بی کسان دل واپسی

ای خروس بی محل آواز کن     چشم خود بر بند و بالی باز کن

شد زمین لبریز مسکین و یتیم     ما گرفتار کدامین هیئتیم

با یتیمان چاره لا تقحر بود     پاسخ سائل و لا تنهر بود

دست بردار از تکبر و ز خطا     شیعه یعنی جود و انفاق و عطا

باده ی مما رزقناهم بنوش     ینفقون بنیوش و در انفاق کوش

 هم بنوشان زین سبو            لم تناول بر حتا تم حقولهم بنوش و

یا علی امروز تنها مانده ایم     در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی شام غریبان را ببین     مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن     زخم های کهنه را مر حم بزن

مشک ها در راه سنگین می روند     اشک ها از دیده رنگین می روند

مشکها ی خسته را بر دوش گیر     ا شکها را گرم در آغوش گیر

حیدرا یک جلوه محتاج توام     دار بر پا کن که حلاج توام

جلوه ای کن تا که موسایی کنم     یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دوگام از خویشتن بیرون زنم     گام دیگر بر سر گردون زنم

گام بردارم ولی با یاد تو     سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب     از حجاز و کوفه تا شام وطلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی     غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو     شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر     بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار     شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

از عدالت گر تو می خواهی دلیل     یاد کن از آتش و دست عقیل

جان مولا حرف حق را گوش کن     شمع بیت المال را خاموش کن

این تجمل ها که بر خوان شماست     زنگ مرگ و قاتل جان شماست

می سزد کز خشم حق پروا کنیم     در مسیر چشم حق پروا کنیم

این دو روز عمر مولایی شویم     مرغ اما مرغ دریایی شویم

مرغ دریای به دریا می رود     موج بر خیزد به بالا می رود

آسمان را نور باران می کند     خاک را غرق بهاران می کند

لیک مرغ خانگی در خانه است     روز و شب در بند مشتی دانه است

تا به کی در بند آب و دانه اید     غافل از قصاب صاحب خانه اید

شیعه یعنی وعده ای با نان جو     کشت صد آیینه تا فصل درو

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر      بین نان خشک خود با یک اسیر

چیست حاصل زین همه سیر و سلوک     تاب و تاول چهره و چین وچروک

سالها صورت ز صورت با ختیم     تا ز صورت ها کدورت یافتیم

یک نظر بر قامتی رعنا نبود     یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم     از قلم نقش مرکب خوانده ایم

سوره ها خواندیم بی وقف و سکون     کس نشد واقف به سر یسرون

سر حق مستور مانده در کتاب     عالمان علم صورت در حجاب

ای برادر عالمان بی عمل     همچو زنبورند لاکن بی عسل

علمها مصروف هیچ و پوچ شد     جان من برخیز وقت کوچ شد

از نفوذ نفس خود امداد گیر     سیر معنا را ز مجنون یاد گیر

ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم     هر نفس لا گوی الایی شویم

تا به کی در لفظ مانی همچو من     سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن

همچو یحیا گر نهی سر در طبس     می شود عریان به چشمت سر حق

شیعه یعنی عشق بازی با خدا     یک نیستان تک نوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی در جنون     شیعه طوفان می کند در کا کنون

شیعه یعنی تندر آتش فروز     شیعه یعنی زاهد شب شیر روز

شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد     شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف     شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابققون السابقون     شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آب ها را گل کند     خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست     کربلا بارز ترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان     بر سر نی جلوه رنگین کمان

از لب نی بشنوم صوت تو را     صوت انی لا اری الموت تو را

یا حسین ، پرچم زلفت رها در باد شد     واز شمیمش کربلا ایجاد شد

آنچه شرح حال خویشان تو بود     تاب گیسوی پریشان تو بود

می سزد نی نکته پردازی کند     در نیستان آتش اندازی کند

صبر کن نی از نفس افتاده است     ناله بر دوش جرس افتاده است

کاروان بی میر و بی پشت و پناه     در غل و زنجیر می افتد به راه

می رود منزل به منزل در کویر     تا بگوید سر بیعت با غدیر

شیعه یعنی امتزاج نار و نور     شیعه یعنی رأس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اظطراب     شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار     می کشد بر دوش خود چهل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کمیل     سر نهد برخاک پای اهل بیت

یا پرستش وار در پیش هشام     ترک جان گوید به تصدیق امام

مادر موسی که خود اهل ولاست     جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحیل     می نهد فرزند بر دامان نیل

نیل هم خود شیعه ی مولای ماست     اکبر اوییم و او لیلای ماست

شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام     این سخن کوتاه کردم والسلام



:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

*-b فضیلت نماز اول وقت و فوائد آن

فضائل و فوائد نماز اول وقت و ثمرات آن در دنیا و آخرت ، بیش از آن است که قابل احصاء و شمارش باشد ، لیکن برای اهتمام بیشتر مومنین به این فضیلت بزرگ ، به نمونه هایی از آن اشاره میشود.


1-نماز اول وقت ، سبب ازدیاد رزق و روزی و مایه ی برکت خانه است.

2-نماز اول وقت ، متصل خواهد بود به نماز امام عصر ولی الله الاعظم (عج)

3-نماز اول وقت ، در پنج وقتِ شبانه روز ، تمرینی است برای پاسخ گویی سریع به ندای پر صلابت منجی عالم یوسف زهرا امام زمان (ع) در روز ظهور ، وقتی تکیه بر کعبه زند و با صدای رسایی که همه عالم بشنوند فریاد برآورده <<اَنَا بَقیَّةُ الله>>

4-نماز اول وقت ، نشانه ی شیعه ی علی (ع) و ایمان واقعی است.(1)

5- کسی که نمازش را اوّل وقت بخواند ، جزءِ غافلین شمرده نخواهد شد . (2)

6- شیطانِ لعین ، پیوسته از بنی آدم خائف و گریزان است ، تا وقتی که نماز های پنج گانه را در اوقات خودش به جا آورد ، اما وقتی آن ها را به تأخیر اندازد ، شیطان بر او جرأت پیدا کرده و او را به گناهان بزرگ وا می دارد. (3)

7- نماز اوّل وقت و مواظبت بر طلوع و غروب خورشید ، سبب راحتی هنگام مرگ ، و بر طرف شدن غم و اندوه ، و نجات از دوزخ میشود و امیرالمؤمنین چنین پاداشی را برای او ضمانت فرموده است . (4)

8- نماز اوّل وقت ، سبب تلقین شهادتین است هنگام مردن ، توسط خود حضرت عزرائیل (س) . (5)

9- کسی که بدون عذر نمازش را تأخیر اندازد ، مورد خطاب خدا در قران است که می فرماید : (وای بر نماز گزاران آنانی که از نمازشان غفلت می کنند .) (6)

10- هنگامی که وقت نماز فرا می رسد ، فرشته ای بین مردم فریاد می زند : ای مردم بپا خیزید ! و آتشی که افروخته اید با نمازتان خاموش کنید . (7)

11- بنا به فرموده اشرف کا ئنات عالم که جز از سر چشمه وحی سخنی نفرموده است ، نماز اوّل وقت ، محبوبترین کارها نزد خداست سپس نیکی به پدر و مادر و سپس جهاد . (8)

12 - نماز اوّل وقت ، رضوان خداست و وسط دقت عفو خدا و آخر وقت غفران خداست . (9)

13 - به شفاعت حضرت خاتم (ص) نخواهد رسید ، کس که : نماز واجب خود را از وقت خودش به تأخیر اندازد . (10)

14 - کسی که مواظبت کند از نماز اول وقت ، روز قیامت سندی در دست خواهد داشت که با آن داخل بهشت خواهد شد . (11)

15 - حضرت موسی (ع) به خداوند عرض کردند : پاداش کسی که نمازش را اول وقت به جا آورد چیست ؟ فرمود: خواسته هایش را برآورده و بهشتم را برای او مباح می گردانم .(12)


(1)-الحیاة ، ج2 ص369.
(2)-وسایل،ج3ص82
(3)-بحار، ج83ص11
(4)-بحار، ج83ص9
(5)-منازل الاخرة ، ص13
(6)-وسایل شیعه، ج3ص91
(7)-بحار ، ج82ص209
(8)-خصال صدوق ، ص166
(9)-بحار ، ج82ص305
(10)-وسایل ، ج3ص81
(11)-وسایل ، ج3 ص78
(12)-بحار ، ج82ص204

چرا بايد نماز را در اول وقت خواند؟

توضيح اين كه: بعضى از دانشمندان براى اثبات فضيلت نماز در اول وقت گفته‏ اند كه در اين وقت «امام زمان ارواحنا فداه» نماز مى‏خواند و كسانى كه در اين موقع نماز بخوانند، به بركت نماز امام(ع) مقبول درگاه خداوند خواهد شد. از طرفى مى‏دانيم كه اوقات و افقها با هم بسيار فرق دارد و چه بسا كه در يك كشور چندين افق وجود دارد تا چه رسد به تمام كشورهاى روى زمين، در اين صورت نماز افراد همان نقطه‏ اى كه امام (ع) در آن نماز میخواند با نماز امام تطبيق می‏كند نه همه افراد، اين موضوع را چگونه مى ‏توان حل كرد؟

پاسخ: كسانى كه به اين استدلال براى اثبات فضيلت نماز اول وقت دست زده‏اند، منظورشان اين بوده كه نمازهايى كه در اول وقت خوانده مى‏ شود وجه مشتركى با نماز «امام»(ع) دارند؛ زيرا نماز آن حضرت نيز در اول وقت خوانده مى ‏شود و به بركت همين وجه مشترك، نمازهاى ديگران نيز در درگاه خدا فضيلت پيدا مى ‏كند و البته اختلاف افقها تاثيرى در اين موضوع ندارد؛ و به عبارت ديگر، منظور انجام نمازها در يك زمان واحد نيست، بلكه منظور اتحاد در يك «عنوان واحد» يعنى «اداى نماز در اول وقت» است - منتها هر كسى بر حسب افق خودش. [1]


[1]. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نويسندگان: آيات عظام ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى

چرا جمع ميان دو نماز جايز است؟

دليل و گواه ما بر جواز جمع ميان دو نماز احاديثى است كه از پيشواى ششم حضرت صادق (ع) نقل شده است و مرحوم شيخ حر عاملى اين احاديث را در كتاب خود [1] گردآورده است.

ولى بايد توجه داشت كه تنها محدثان شيعه نيستند كه اين احاديث را نقل نموده ‏اند، بلكه محدثان اهل تسنن نيز روايات مربوط به جواز جمع ميان نمازها را - حتى در مواقعى كه عذرى در پيش نيست - از پيغمبر گرامى اسلام(ص) نقل كرده‏ اند و در حدود ده روايت در كتابهاى معتبر خود از ابن عباس و معاذ بن جبل و عبداللَّه بن مسعود و عبداللَّه بن عمر ذكر نموده ‏اند كه نقل تمام جزئيات آنها از حوصله اين كتاب بيرون است و فقط به ذكر برخى از آنها اكتفا مى ‏كنيم:

1- محدث معروف جهان تسنن، احمد بن حنبل، در كتاب معروف خود از ابن عباس نقل مى ‏كند: «صلى رسول اللَّه(ص) الظهر و العصر جميعا، و المغرب و العشاء جميعا من غير خوف و لاسفر؛ رسول خدا(ص)نمازهاى ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم در يكجا، بدون داشتن عذرى مانند ترس از دشمن و مسافرت به جا آورد[2]

2- باز همان محدث از طريق جابر بن زيد از ابن عباس نقل ميكند: «من با پيامبر اكرم (ص) هشت ركعت نماز ظهر و عصر وهفت ركعت نماز مغرب و عشا را يكجا به جا آورده‏ام» و اين حديث از ابن عباس به عبارتهاى گوناگونى نقل شده است.

3- و نيز در كتاب خود از عبداللَّه شقيق نقل مى ‏كند: «روزى ابن عباس براى مردم خطابه‏اى ايراد مى ‏كرد و سخنرانى او به اندازه‏اى طول كشيد كه ستارگان در آسمان پيدا شدند، مردى از «بنى تميم» برخاست و به عنوان اعتراض گفت: الصلوة الصلوة؛ اكنون وقت نماز مغرب است و ادامه سخن سبب مى ‏شود كه وقت آن سپرى گردد. ابن عباس به وى گفت: من به سنت و روش پيامبر (ص) از شما آشناترم، مى‏ ديدم كه پيامبر خدا نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را با هم مى‏ خواند. راوى مى ‏گويد من در اين مطلب به شك و ترديد افتادم، جريان را به ابوهريره گفتم. او گفتار ابن عباس را تصديق كرد[3]

4- محدث معروف مسلم بن الحجاج القشيرى متوفاى سال 261 هجرى قمرى، يك باب در صحيح خود به عنوان «جمع نماز در حضر» منعقد نموده و چهار روايت در اين زمينه كه سه روايت از آن به «ابن عباس» و يكى به «معاذ بن جبل» منتهى مى‏ گردد نقل نموده است؛ [4] و مضمون اين چهار حديث با آنچه نقل كرديم يكى است و در اين روايات به نكته تازه ‏اى اشاره شده است و آن اين كه: وقتى راوى از علت اين جمع مى ‏پرسد، وى در پاسخ مى ‏گويد: «اراد ان لايحرج امته؛ خواست امت خود را به زحمت و مشقت نيفكند

اين تعليل در روايات شيعه نيز وارد شده است و در رواياتى كه از امام صادق(ع) در اين باب نقل شده، اين نكته نيز موجود است. [5]

5- راويان اين مساله (جمع ميان دو نماز) منحصر به ابن عباس و «معاذ» نيستند، «طبرانى» از «عبداللَّه بن مسعود» نقل مى ‏كند كه پيامبر خدا ميان نمازهاى ظهر وعصر و مغرب و عشا را براى اين كه امت وى به زحمت نيفتند جمع نمود. [6]

عين اين مطلب از عبداللَّه بن عمر نيز نقل شده است؛ وى مى‏ گويد: «پيامبر در حالى كه مسافر نبود، ميان دو نماز جمع نمود تا امت وى در مشقت نباشند[7]

اينها قسمتى از احاديثى است كه محدثان اهل تسنن در كتابهاى حديث و تفسير خود نقل كرده‏اند و همگى حاكى از اين است كه جدا خواندن نمازها امرى مستحبى است و اگر روزى ديديم كه مراعات اين مستحب به اصل اداى فريضه لطمه مى‏زند، به دستور خود پيامبر مى ‏توانيم ترك كنيم - يعنى هر دو را با هم به جا آوريم.

امروز در بسيارى از مناطق، وضع زندگى طورى تنظيم شده كه مراعات اين استحباب، موجب مشقت شده است و چه بسا سبب مى‏ شود كه گروهى از انجام اصل نماز سرباز زنند. در اين موقع با الهام گرفتن از راهنمايى خود پيامبر، مى‏توان براى مراعات «اهم» مساله تفريق را ترك نموده و هم اكنون بسيارى از فقهاى اهل تسنن همين نظر را دارند، ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مى ‏كنند. [8] - [9]


[1]. وسائل الشيعه، كتاب صلوة، بابهاى مربوط به وقت نماز (باب 32 و 33).

[2]. مسند احمد بن حنبل، جلد 1، صفحه 221.

[3]. مسند احمد بن حنبل، جلد 1، صفحه 251 و قريب به اين مضمون را زرقانى شارح كتاب «موطا مالك» در شرح خود جلد 1، صفحه 263، آورده است.

[4]. صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 151.

[5]. وسائل الشيعه، كتاب صلوة، ابواب وقت، باب 32، حديثهاى 2 و 3 و 4 و 7.

[6]. شرح موطا زرقانى، صفحه 263.

[7]. كنز العمال، صفحه 242.

[8]. رسالة الاسلام، سال هفتم، شماره 20، صفحه 156.

[9]. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نويسندگان: آيات عظام ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى




:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
http://up.vatandownload.com/images/ycfnrkzu4pqeb75ii9e.jpg

علامه امینى به پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بسیار عشق مى ورزید. همین عشق بود که وى را مجددا از تبریز به نجف اشرف کشاند.

علامه امینی

 علامه امینی، ستاره پرفروغی است که در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلامی می درخشد. او جرعه نوش غدیر عشق علی علیه السلام و سیراب شده کوثر ولایت بود.

چنان شیفته ولایت بود که هستی خود را یک باره در کوره عشق علی علیه السلام ریخت و پروانه وار سوخت.

 امینی فرشته حقیقت بود که با چهره نورانی خویش نمایان شد و تاریکی ها را از چهره ملکوتی علی علیه السلام کنار زد و با صدایش که در خور دلیران بود، ندای فضیلت و معنویت امیرالمؤمنین را به گوش جهانیان رسانید.

 امینی دانشمندی حقیقی است که به وظایف خویش عمل کرد. او جز حق و دفاع از حق ننوشت و با اثبات واقعه غدیر، خاطره افتخارات و ارزش های علوی را در صدر اسلام زنده کرد و روح ملت اسلامی را با یاد غدیر و صاحب آن نشاط و امید بخشید.

 در این مقاله جرعه ای کوتاه از زندگی پر فروغ علامه امینی خدمت کاربران گرانقدر تقدیم خواهد شد .

 الغدیر؛ شاهکار علمی عصر حاضر

 الغدیر را الغدیر نامیدند برای تبرک، وگرنه اقیانوس است؛ اقیانوسی متلاطم و بی کران که درونش پر از گوهرهای گران بها است که دراعماق آن می درخشد و الغدیر غدیری است که در پی آن دریاها و اقیانوس های علم جاری است.

 الغدیر زبان بیان غربت غدیر است؛ غدیری که حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را تداعی می کرد که فرمود: «اسلام در آغاز غریب بود و به زودی مانند نخست غریب خواهد شد».

 

خصوصیات اخلاقی و اوصاف علامه

 

1-عشق به ائمه(علیهم السلام)

 علامه امینى به پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بسیار عشق مى ورزید. همین عشق بود که وى را مجددا از تبریز به نجف اشرف کشاند.

  هم چنین با همین عشق و انگیزه به تالیف دائره المعارف بزرگ الغدیر دست زد و چهل سال تحقیق و تلاش کرد . هرکس که شعله عشقى به ائمه (علیهم السلام) در وجودش بود، علامه امینى را که مى دید، عشقش شعله ور و محبتش به اهل بیت(علیهم السلام) بیش تر مى شد.

 وقتى نام على(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام) را مى شنید، بى اختیار گریه مى کرد . در سخنرانى ها از ولایت آنان مى گفت و سعى داشت تا مردم با اهل بیت (علیهم السلام) بیش تر آشنا شوند.

 علامه امینى به ائمه (علیهم السلام) به خصوص امام على (علیه السلام) به قدرى عشق مى ورزید که همیشه آن ها را ناظر و راهنماى خود مى دانست.

 2-تزکیه نفس

 عالمان دین همواره در اندیشه تربیت نفس خود هستند و آن را از ضروریات مى دانند، زیرا معتقدند که انسان از راه تزکیه و تربیت نفس مى تواند به قله انسانیت و ملکات اخلاقى برسد.

 علامه امینى بسان استادان خود و پدر و جدش، در مرحله تهذیب نفس و ملکات باطنى و انجام عمل صالح، نمونه دوران بود. وى در این باره مى گوید: "و از راه اعمال صالحه و مداومت در ادعیه و تفکر در زیارات ماثوره انسان به حقایقى برخورد مى کند که پیش سالک دانستنى است نه گفتنى".

 

3-اراده قوى

علامه امینى داراى اراده اى پولادین بود. وى قبل از تصمیم، درست فکر مى کرد و تمام جوانب مسئله را دقیقا بررسى مى کرد و به تحلیل آن مى نشست، آن گاه عزم را جزم مى کرد و با پشت کارى قوى به پیش مى تاخت.

 سفرهاى وى به بسیارى از کشورها و استنساخ بسیارى از نسخ کتابخانه هاى خارج از کشور ناشى از همین اراده قوى او بود.

 علامه امینى براى کشف میراث عظیم اسلامى زمان نمى شناخت، همواره از این کشور به آن کشور، از این کتاب خانه به آن کتاب خانه و از مکه تا رامپور مى رفت تا میراث گران سنگ عالمان گذشته را شناسایى و مطالعه کند.

  وقتى انسان با آثار او آشنا مى شود، متوجه مى شود که امینى چگونه به تنهایى کار یک گروه توانمند و منسجم، طرح عظیم الغدیر را به پایان رساند.

 زهد و تقوا

 تقوا و دوری جستن از سرمایه‌های دنیایی از نشانه‌های دانشمند حقیقی است. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسی که به دنیا بی رغبت باشد و زهد را پیشه خود سازد، خداوند حکمت را در قلبش استوار دارد و زبانش را به آن گویا سازد.[1]

 این نشانه‌ها در وجود علامه به خوبی نمایان بود. او مجتهد و فقیه عالی قدری بود که آثار گوناگون و ارزش مندی داشت. به همین دلیل، می‌توانست زندگی مرفه و آرامی داشته باشد، ولی هیچ گاه پرهیزگاری را ترک نکرد و به دنیازدگی ـ که سرچشمه هر خطا و گناهی است ـ دچار نشد. همیشه از زندگی ساده خود راضی و شکرگزار بود و هرگز کالای گران قدر آخرت را به ثمن بخس دنیا نفروخت.

 از خواندن آیاتی از قرآن که در مذمت دنیا آمده است، خسته نمی‌گردید. به درجه‌های بلند و ماندگار آخرت اطمینان روحی داشت و خانواده، شاگردان و یاران خود را به همین شیوه سفارش می‌فرمود.[2]

 ایشان با این که 40 سال در نجف اشرف ساکن بود، ولی خانه‌ای شخصی نداشت؛ خانه‌ای نیز که در آخر عمر خریده بود، بین علامه و کتاب‌خانه مشترک بود.

 دکتر جعفر شهیدی درباره زهد علامه می‌گوید: درباره تقوای او باید همین را بگویم که به حقیقت، مصداقی بود از آیه کریمه یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم[3].

 توسل و عبادت

 علامه امینی رحمه الله فردی ربانی و الهی بود که نشستن و برخاستن و نوشتن و... او به خاطر خدا بود. آیت اللّه سید مرتضی نجومی می فرماید: «در عمرم کسی را ندیدم که چون علامه امینی با حضور قلب نماز بخواند.

 این علامه بزرگوار هنگام ماه مبارک رمضان با همه مشغله ای که داشت، اغلب کارهایش را تعطیل می کرد و مشغول عبادت می شد.

 او در این ماه پانزده مرتبه ختم قرآن می کرد و ثواب چهارده ختم را به چهارده معصوم علیهم السلام و یک مرتبه را به روح پدر و مادر بزرگوارش هدیه می کرد.» یکی از آنان که زیارتش کرده، می گوید: «همانا ویژگی های علامه امینی، تضرّع و معنویتش را در کم تر عالمی دیدم. در ایام عاشورا و فاطمیه حال علامه متغیر می شد و با صدای بلند گریه می کرد».

شجاعت

 علامه امینی با الگوپذیری از پیشوایان خویش، شجاعت را به ارث برده بود. او نقل می کند: وقتی به حج بیت اللّه مشرف شدم، در شب ترویه از مکه به عرفات حرکت کردم و شب را در صحرای منی ماندم.

 پس از نماز صبح در روز عرفه به سوی عرفات حرکت کردم. وقتی به صحرای عرفات رسیدم، دیدم که از کثرت جمعیت جایی برای سکونت و نصب خیمه نیست، اما در گوشه بیابان جای خلوتی است که به ملوک و اشراف عربستان اختصاص دارد. به آن قسمت رفتم و شروع به نصب خیمه کردم.

  ناگهان یکی از مأموران با فریاد مرا منع کرد و گفت: «این جا خیمه های امیر نصب شده!»، وقتی این را شنیدم، فریاد زدم: «به امیرت بگو از سرزمین ما بیرون برود. این سرزمین بندگان است و برای امرا و رؤسا در این جا جایی نیست».

 ابهت علامه

 علامه امینى ابهت زیادى داشت. او از یک سو مردى سفر کرده بود و با عالمان بسیارى از کشورها به گفت وگو نشسته بود، آثار فراوانى از دانشمندان سنى را دیده و خود مجتهدى وارسته و آشنا به نیازهاى روز و دل سوخته و عاشق ائمه(علیهم السلام) بود و از سوى دیگر اندامى رشید، قامتى بلند، استخوان بندى درشت، چشمانى سیاه و درشت داشت. سوز ایمان و اخلاص در عمل او شهره آفاق بود.

 هرگاه وارد مجلسى مى شد، همگان به احترام او مى ایستادند، کسى را یاراى تکلم با او نبود مگر بعد از آن که تبسمى مى کرد، و با آرامى با مخاطب سخن مى گفت.



:: بازدید از این مطلب : 511
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 زندگی نامه آیة الله حسنعلی نخودکی اصفهانی (ره)

شیخ حسنعلی اصفهانی(ره) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی(ره)، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد.
در سال 1269 هجری قمری، دختری به وی عنایت شد که مادرش تا چهار ماه پس از وضع حمل حتی قطره ای شیر در سینه نداشت و آنچه دوا و دعا کردند، مؤثر نیفتاد. تا یکی از دوستان، او را به سوی مردی صاحب نفس به نام حاج محمد صادق تخته پولادی هدایت کرد.
ملاعلی اکبر به دلالت دوست خود، به حضور حاجی رسید و عرض حاجت نمود. حاجی به وی دستور داد تا هر چه دعا و دوا برای زوجه اش گرفته است، از وی دور سازد و خود،  در حبّه نباتی بدمید و فرمود تا آن را به زوجه خود بخوراند. با انجام دستور حاجی، پس از ساعتی شیر از سینه زن جریان یافت و به خارج راه گشود و همین امر سبب ارادت فراوان ملا علی اکبر به مرحوم حاج محمّد صادق(ره) گردید و مدت بیست و دو سال خدمت ایشان را به عهده گرفت و در این مدت، تحت تربیت و ارشاد وی به مقاماتی معنوی نائل آمد.  
مقبره مرحوم حاج محمد صادق تخته فولادی 
ملا علی اکبر در شهر، به کسب خود اشتغال می ورزید و در عین حال حوایج آن مرد بزرگ را نیز فراهم می ساخت و شبهای دوشنبه و جمعه به خدمت او می رفت و در تخت پولاد بیتوته می کرد.
مولود مبارکز طرف دیگر مرحوم ملا علی اکبر که فرزند ذکوری نداشت، عهد کرده بود که به اعتاب مقدسه مشرّف و متوسل شود تا خداوند پسری به او کرامت فرماید، این سفر که در سال یازدهم از خدمت او به مرحوم حاجی محمد صادق اتفاق افتاد با حامله شدن عیالش پایان پذیرفت و حاجی قبل از تولّد فرزند به او بشارت پسری داده و سفارش کرده بود که آن پسر را « حسنعلی» نام گذارد.
 در سحرگاه یک شب که ملا علی اکبر در تخت پولاد، به خدمت استاد خود سرگرم بود، خبر شادی بخش تولّد نوزاد را از استاد خود می شنود و مجدداً در مورد نامگذاری کودک به « حسنعلی» توصیه می گردد.
 مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی شب دوشنبه و یا جمعه نیمه ماه ذی القعدة الحرام سال 1279 هجری قمری با بشارت قبلی مرحوم حاجی محمّد صادق در اصفهان در محلّه معروف به جهانباره که گویند میهمانسرای سلطان سنجر بوده است، دیده به جهان می گشاید.
تربیت دینی و معنوی در خردسالی مرحوم ملا علی اکبر فرزند دلبند خود را از همان کودکی در هر سحرگاه که خود به تهجّد و عبادت می پرداخته، بیدار و او را با نماز و دعا و راز و نیاز و ذکر خداوند آشنا می ساخته است و از هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمد صادق(ره) قرار می داده است.
خود مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نقل فرمودند:
« بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم.
در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش رد فرمود و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بیدرنگ خوردم.
 پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی دانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم.
استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت بهر کجا که باید می رسیدی رسیدی. »
مقبره مرحوم حاج محمد صادق تخته فولادی  خلاصه ایشان از همان زمان، زیر نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبّات و نوافل شب و عبادات پرداخت و تا یازده سالگی، که فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پیوسته مورد لطف و مرحمت خاص استاد خود بود و از آن پس نیز روح بزرگ آن مرحوم همیشه مراقب احوال او بود و در مواقع لزوم او را مدد و ارشاد می فرمود.
جناب شیخ حسنعلی می فرمود:
« هر زمان که به هدایت و ارشادی نیازمند می شدم، حالتی شبه خواب بر من عارض می گشت و در آن حال، روح آن مرد بزرگ به امداد و ارشادم می شتافت و از من رفع مشکل می فرمود.
 از جمله پس از فوت مرحوم حاجی، شخصی به من اصرار می کرد که نزد مرشد زنده برویم و از ارشاد او بهره مند شویم. به دنبال اصرار او بود که حالتی شبیه خواب بر من عارض شد و در آن حال مرحوم حاجی را دیدم که آمدند و دست به شانه های من زدند و فرمودند: هر کس مثل ما آب زندگانی خورد، از برای او مرگ نیست، تو کجا می خواهی بروی؟ »
« ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهّم یرزقون ».
و سخن حضرت امیرالمؤنین علیه السلام نیز مؤید همین معنی است که فرمود:
« الا انّ اولیاء الله لا یموتون بل ینقلون من دار الی دار:
آگاه باشید که اولیاء خدا را مرگ نیست بلکه از خانه ای به خانه دیگر نقل مکان می کنند. »
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالــــــــم دوام مـــا
 


:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()