نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
.
.
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد
وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش
.
.
نگرانش میشوم
دلتنگش میشوم
.
.
وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود
مطمئن میشوم که حقیقی ست
.
.
هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشد
--------
همه شما دوستانم در دنیای مجازی رو دوست دارم.


:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

-یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت چون اگه خودتو بگیری میندازنت

-چه حکایت جالبیست! کلمه زندگی با زن آغاز میشود و مردن با مرد

-کسایی که تا دیروز می گفتن بدون تو نمیتونم نفس بکشم امروز تو آغوش دیگری نفس نفس میزن

-امشب از آن شبهایی است که دلم هوای آغوشت را کرده افسوس که جز زانو های بغل کرده ام مهمانی ندارم

-وقتی دلت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمیکند

-آنقدر خورد شده ام که خورده هایم هم دیگر هیچ پایی را نمی آزارد

-یادش بخیر یک زمانی دروغ گو دشمن خدا بود

-مثل آن مسجد بین راهی تنهایم هرکس هرکه می آید مسافر است می شکند هم نمازش را هم دلم را و میرود

-میبینی چقدر با جنبه شده ایم؟ از کنار هم رد میشویم شانه هایت به هم میخورد اما نگاهمان به هم بر نمیخورد

-شاید عشق همین است که من همیشه با یاد تو باشم و تو باهر که می خواهی

-گاهی وقتها سکوت فریاد معرفت است گرچه ساکتیم ولی بیادتیم.



:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت چون اگه خودتو بگیری میندازنت

چه حکایت جالبیست! کلمه زندگی با زن آغاز میشود و مردن با مرد

کسایی که تا دیروز می گفتن بدون تو نمیتونم نفس بکشم امروز تو آغوش دیگری نفس نفس میزن

امشب از آن شبهایی است که دلم هوای آغوشت را کرده افسوس که جز زانو های بغل کرده ام مهمانی ندارم

وقتی دلت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمیکند

آنقدر خورد شده ام که خورده هایم هم دیگر هیچ پایی را نمی آزارد

یادش بخیر یک زمانی دروغ گو دشمن خدا بود

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم هرکس هرکه می آید مسافر است می شکند هم نمازش را هم دلم را و میرود

میبینی چقدر با جنبه شده ایم؟ از کنار هم رد میشویم شانه هایت به هم میخورد اما نگاهمان به هم بر نمیخورد

شاید عشق همین است که من همیشه با یاد تو باشم و تو باهر که می خواهی

گاهی وقتها سکوت فریاد معرفت است گرچه ساکتیم ولی بیادتیم.



:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 
بوی شوم امتحان آید همی/یار صفر مهربان آید همی

 

 مازتعلیمو تعلم خسته ایم/دل به امید تقلب بسته ایم

 

مابرای کسب مدرک آمدیم/نی برای درک مطلب آمدیم

 

(ایام جان سوز امتحانات برشما دانش آموزان کوشا تسلیت) 

 



:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

از میان اشک ها خندیده می آید کسی / خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

.

.

.

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد / چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید / و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد

.

.

.

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند / چشم تمام آینه ها گریه می کند

چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است / گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند . . .

یا مهدی

.

.

.

یا این دل شکستة ما را صبور کن / یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن

دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من! / این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .

.

.

.

بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها / بازهم – خیر ندیدیم از این فردا ها

چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند / جگر “مادر ها ” موی سر “بابا ها “

یا مهدی ادرکنی

.

.

.

یک شعر زیبا ( حتما بخوانید )

خدا خالق عشقه / محمد گل عشقه / علی مظهر عشقه / زهرا وجود عشقه

حسن نماد عشقه / حسین سالار عشقه / عباس ساقی عشقه

زینب شاهدعشقه / سجاد راوی عشقه / باقر کلام عشقه

صادق احیای عشقه / کاظم صابرعشقه / رضا ضامن عشقه

تقی جمال عشقه / نقی پاکی عشقه / حسن بقای عشقه



:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

ميلاد مرتضي اسدالله حيدر است
جشن ولادت علي(ع) آن مير صفدر است
زوجي براي فاطمه حق آفريده است
اين زادروز همسر زهراي اطهر است

ولادت حضرت علی(ع) مبارک

 

....... 

 

حضرت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) فرمودند:
اى مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هيچ طاعتى فرا نمی ‏خوانم مگر آن كه خود بر شما. در عمل به آن. پيشى مى‏جويم و از هيچ گناهى بازتان نمی ‏دارم و نهى نمى‏كنم. مگر آن كه پيش از شما، خود را از عمل به آن باز می‏دارم.
نهج البلاغه، خطبه173

 

........

 

ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان

ولادت حضرت علی(ع) مبارک

 

...... 


هرکس که شود داخل حصن حیدر / ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود / سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر

ولادت حضرت علی(ع) مبارک

 

.....

 

از دین نبی شکفته جان و دل من
با مهر علی سرشته آب و گل من
گر مهر علی به جان نمی ورزیدم
در دست چه بود از جهان حاصل من

تا حبّ علی و آل او یافته ایم
کام دل خویش مو به مو یافته ایم
وز دوستی علی و اولاد علی است
در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم

تا که بر لب نامت ای زیباترین، می آورم
آسمان ها را تو گویی بر زمین می آورم
تو طلوع آفتابی، من اذان مغربم
زیر لب نام امیرالمؤمنین می آورم

آن شیر دلاور که زبهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
شاهی که وصی بود و ولی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

میلاد مرتضی اسدالله حیدر است
جشن ولادت علی(ع) آن میر صفدر است
زوجی برای فاطمه حق آفریده است
این زادروز همسر زهرای اطهر است

هر کس که شود داخل حصن حیدر
ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود
سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر
میلاد امام علی(ع) مبارک باد

ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است
جان من، جانان من، روح و روان من علی لست
تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی
شکر لله حاصل عمر گران من علی است
میلاد امام علی(ع) مبارک باد

زد عشق تو خیمه در دل ما
حل شد زتو جمله مشکل ما
با مهر علی و آل بسرشت
از روز ازل خدا دل ما
میلاد امام علی(ع) مبارک باد

حجت حق، از حریم حق، به امر حق عیان شد
روشن از نور رخش، ارض و سما، کون و مکان شد
خانه زاد حق ولادت یافت اندر خانه ی حق
حق به مرکز جا گرفت، باطل گریزان از میان شد
میلاد امام علی(ع) مبارک باد



:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
باز یک جمعه ی پر از اندوه،‏ در خیالم به اشتباه افتاد

دردهایی دوباره جا ماندند،‏ اشک هایی دوباره راه افتاد

نسل در نسل دست این تقویم،‏ از تو و دامن تو کوتاه است

باز شعبان دیگری رد شد،‏ رمضانی به اشک و آه افتاد

با سکوتت در این فریبستان،‏ کفر با هر بهانه عصیان کرد

ندبه و عهد و آل یاسین بود،‏ که به لب های بی پناه افتاد

عقده های قبیله ای هر روز،‏ پیرهن های پاره رو کردند

چشم های مرا به غارت بُرد،‏ اتفاقی که توی چاه افتاد

انتظار تو پابه پایم شد،‏ جاده های همیشه ی قم را

جمکران تا به جمکران انگار،‏ از سر من تب گناه افتاد

خواب دیدم که آمدی از راه،‏ در غروبی غریب و دردآلود

آمدی و میان چشمانت،‏ عکس تاریخ روسیاه افتاد

توی بغضت هزار و یک شمشیر،‏ فرق محراب را نشانه گرفت

آفتابی زِ تشت خون تابید،‏ دستی از شانه های ماه افتاد

گریه کردی و رود طغیان کرد،‏ گریه کردی و کوه در هم ریخت

گریه کردی و با نمِ اشکت،‏ سیصد و سیزده سپاه افتاد‏‏

بی تو این فکرهای پرآشوب،‏ در سرم تکّه تکّه برگشتند

اشک های قطارِ قم - اهواز،‏ روی دامان ایستگاه افتاد!



:: بازدید از این مطلب : 313
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار

جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار

جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟

 

.

.

.

صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد / بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی / عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

تعجیل در فرجش صلوات

.

.

.

یکی ازجمعه ها جان خواهد آمد / به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه های دل بگیرید /که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . .

(اللهم عجل لولیک الفرج)

.

.

.

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام / گل کرد خار خار شب بی قراری ام

تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو / دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام . . .

.

.

.



:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی



:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غم‏زدگان غم‏گسار باز آید
اگر فدای امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید

.

.

.
 

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

 

.

.

.

.
 

  

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد

 

.

.

.

.
 

شاید آن روز که سهراب نوشت:
"تا شقایق هست زندگی باید کرد"
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت:
هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی بی مهدی
زندگی با غم‏هاست

 

بی تو ای صاحب زمان 

 


اگر با آمدن "آفتاب" از "خواب" بیدار شویم نمازمان قضاست...
 

 

.

.

.

 


ای مدنی‏برقع و مکی نقاب
سایه‏نشین، چند بود آفتاب
منتظران را به‏لب آمد نفس
ای ز تو فریاد به فریاد رس

 

.

.

.

.
 

 

از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،
پلی از نیاز می زدم. پلی از انتظار،
از غیبت تا ظهور
 

.

.

.

.

 

 

چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم
عزیز من چه غریبی !
عجیب تر آن كه چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه كوششی ، نه ت
فقط نشسته و گفتیم :
خدا كند كه بیایی
 

.

.

.

.

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد
 

.

.

.

.

 

 

اگرچه...
او یوسف دلربای زهراست/ با هیچ گهر خریدنی نیست
با دیده ی از گناه لبریز/ آن روی چو ماه دیدنی نیست
ولی...
تو مگو ما را بدان شه بار نیست/ با کریمان کارها دشوار نیست.
 

.

.

.

.

 

این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
 

.

.

.

.

  

بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد
بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد
 

 



:: بازدید از این مطلب : 614
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

ظهور حضرت حجت(عج) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند.

بقیه در ادامه مطلب...



:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

                         میلاد امام علی(علیه السلام) بر تمام مسلمین مبارک باد.

«به پايان كارها انديشيدن ، از گرفتاري ها رهيدن است.»

 

ازسخنان امام علي (عليه السلام )درغررالحكم60/1

          

                عمرهامان كوتاه ،فرصت ها اندك

 

                      عبرت ها بسيار ،عقلم بس كوتاه

    
                                      من از خود رفتم ،با دنيا ماندم
                                       دنيا از دستم رفت،من بي هيچ ماندم
      
                                             دنيا لحظه بود ،من را حسرت پربار
                                                   دنيا گنجم بود و، من را غفلت بسيار


:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

به نام خدا

شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه (س) را به ساحت امام زمان(عج)

و شما عزاداران تسليت عرض مي كنم.

                                    يا فاطمه زهرا    

  يا امير المومنين يا فاطمه زهرا

 



 

این ماجرا بخشی از زندگی من نیست.

 

روزهايم گذشت ، روز هاي با تو بودنم.

عمرم گذشت عمر با تو بودنم،عمر گرانم.

حالا چه مي شود وقتي تو نيستي؟

وقتي كسي را نمي بينم كه مثل تو مرا همراهي كند.

چرا به تو دل بستم ؟

 چرا نبودنت داغونم مي كند؟

چرا نمي شود تو هميشه باشي؟

با من باشي نه در دنيايي ديگر.

چه حالي است كه جوابم نمي دهي؟

چه رنجي است كه امانم نمي دهد؟

چه مي شد تو كسي بودي كه هميشه همراهم مي ماندي؟

اري نمي شود ،زيرا ما هر دو مخلوقيم.

دلم مي خواهدپس از تو كسي را بيابم كه عاشقش باشم ،كه عاشقم باشد.

من.... من نامرد نيستم ،اما

تحمل فراق معشوق را ندارم. ديگر جاني هم ندارم براي سوختن.

مي خواهم پس از تو كسي را برگزينم كه .......

 

تو در خاطراتم خواهي ماند

 

او مهربان است مهربان تر از تو

ارامم مي كند، ارامش بخش تر از توست

او از تو هم دوست داشتني تر است

او مرا دوست دوست مي دارد خيلي بيش از تو

او هيچ وقت به من دروغ نمي گويد

او خواسته هايم را براورده مي كند

او سوال هاي  بي پاسخ مرا جواب مي دهد

او حالم را خوب مي كند بيشتر از تو

روحم را ازار نمي دهد

اويادم مي كند

او تمام غم هاي مرا شريك است و كمكم مي كند

اوباوفاست

 فراموشم نكرده

او با من است

 

من او را برگزيده ام

البته اين را هم بگويم كه ديگر طاقت از دست دادن او را ندارم

از دست دادن او برابر با نيستي من خواهد بود

من كه تو را از دست دادم با او اشنا تر شدم

گويي اصلا نمي شناختمش

اما حالا بيشتر مي شناسمش

او خيلي بهتر از توست

ناراحت نشو

 اين حقيقت است

او باتو غريبه نبود با تو هم اشنا بود

 

 

او كيست؟

 

چند لحظه مكث  

همانطور که می دانید     

 امثال اين ماجرا براي بعضي از عشق هايي اتفاق افتاده كه

 در درجه اول خدا محبوب نبوده و كس ديگري محبوب بوده است.

 

ادامه مطلب یادتون نره 

تا بدانید او کیست

 



:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
َ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً
 و هر كس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است كه گوئى همه مردم را زنده كرده است.
سوره مائدة آیه 32

امیرعلی این روزها در بیمارستان شفای اهواز بستری است و منتظر روزی است که پدرش با خبر خوش برگردد و او را به زندگی بازگرداند.

این پسرک ۳ ساله که تقریباً نیمی از زندگی‌اش را در جدال با یک نوع سرطان بوده، اکنون با گذراندن یک دوره طولانی‌ مدت شیمی‌درمانی و قرار گرفتن در سراشیبی زندگی نیازمند چند سی‌سی خون نادری است که به گفته پزشکان ممکن است در میان صدها هزار نفر، یک انسان دارای این نوع خون باشد.

محمدرضا فضل‌علی‌پور، پدر این کودک که چند روزی است با یک کیف پر از مدارک پزشکی از دزفول به تهران آمده تا برای نجات پسرش خون مورد نظر را پیدا کند، با چشمانی گریان به خبرنگار شوک می‌گوید: وقتی پسرم یک سال و نیم داشت متوجه شدیم که لکه‌های سیاهرنگی روی پاهایش به وجود آمده است. هنگامی که به پزشک مراجعه کردیم، پس از کلی آزمایش گفتند پلاکت خونش پایین آمده و تعداد گلبول خون در بدنش پایین آمده و در نهایت مشخص شد که به سرطان خون از نوع ALM مبتلا شده است.

وی ادامه می‌دهد تا به حال کلی درمان روی پسرم انجام شده و شیمی‌درمانی هم کرده است، الان نزدیک به یک ماه است که پزشکش به ما گفته امیرعلی نیازمند چند سی‌سی از یک نوع خون است که فرد اهداکننده باید چند خصیصه داشته باشد.

- دارای HLA با ویژگی خونی
– A*02,*26
– B*51,BW4
– DRB1*13,*15

بوده و فاقد هرگونه بیماری از نوع قلبی، کبدی و غیره باشد و بین ۱۸ تا ۶۰ سال سن داشته باشد.

وی اضافه می‌کند: تا به حال خودم، همسرم و تقریباً ۲۰ نفر از اعضای خانواده آزمایش داده‌اند اما خون مناسب پیدا نشده است. پزشک پسرم گفته کسی در آلمان این نوع خود را دارد اما نزدیک به ۵۰ میلیون هزینه ارسال چنین خونی به ایران می‌شود.

این پدر که به زحمت اشک‌هایش را کنترل می‌کند می‌گوید: درد فرزندم، من و همسرم را پیر کرده است. تمام امیدمان این است که این خون برایش پیدا شود. کافی است فردی که می‌خواهد آزمایش بدهد به سازمان اهدای خون یا یک بیمارستان مراجعه کند که البته اگر دفترچه بیمه داشته باشد این کار هزینه‌ای هم ندارد.

امیرعلی این روزها در بیمارستان شفای اهواز بستری است و منتظر روزی است که پدرش با خبر خوش برگردد و او را به زندگی بازگرداند. این پدر ۴۰ ساله که لیسانسیه عمران و کارمند دانشگاه است برای یافتن خون مورد نظر همچنان شهرها را زیر پا می‌گذارد و به مراکز پزشکی مختلف سر می‌زند تا شاید نوع خون مورد نظر را پیدا کند و مادر ۳۰ ساله کودک، شب و روز در کنار بستر فرزند بیمارش می‌نشیند و با زبان کودکانه‌ای او را سرگرم می‌کند. گاهی پسرک با بازوان ناتوانش خم می‌شود تا مادر را در آغوش بگیرد و از نوازشهای مادرانه سیراب شود.

این مادر می‌گوید: اگر یک انسان نیکوکار با خون مورد نظر پیدا شود و بچه‌ام را به من برگرداند حاضرم به پاس این خدمت انسانی سال‌ها خدمت در خانه‌اش را برعهده بگیرم.

 
 منبع :  دزدخت  
 براي اطلاعات بيشتر به سايت زير مراجعه نماييد
 در صورت تمایل برای عضویت دربانک اطلاعاتی اهدا کنندگان به صورت انلاین ،
به لینک مجاور مراجعه نمایید.  http://www.iscdp.org
آیا نجات‌دهنده از راه خواهد رسید؟  
   ۶سي سي خون جان این کودک را نجات می دهد...!
 تنها امير علي نيست كه نيازمند خون است، 
 افراد ديگري هم هستند.
 
با هر نوع خوني مي توانيد عضو شويد.
 
 


                           خادم الشهدایی که در اسفند ۹۰  به شهدا پيوست.           
 
                    شهيد حجت الله رحيمي
 
فرازی از وصیت نامه :

 
پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ،

عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ،

 و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ،

پس خون بهــــــــــــــــــــــــــــــایم را که شهــــــــــــــــــــــــــــــــــادت است به من پرداخت کن.

 

منبع : فداييان امام خامنه اي

 

خوشا به حالشون

۷ روز مانده به ۲۲ سالگي،در۱۸ اسفند۹۰ پر كشيدند.

همين چند روز پيش در خرمشهر

 

همان طور كه مي بينيم،

وصيت نامه هم داشتن،

اخه شهادت كه الكي نيست.

 براي شادي روحشون صلوات

به پيوند هاي روزانه هم سر بزنيد ،خالي از توفيق نيست.



 


:: بازدید از این مطلب : 426
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
                    

 به نام خدا

 از پاسخ هاي زيباي  شما خوبان نهايت تشكر را دارم.

نتيجه گيري كلي از نظرات را اين گونه مي نويسم:

همان طور كه يكي از خوبان فرمودند بايد جواب سوالاتمان را در قران عزيز بيابيم.

اما در رابطه با علت وجود اين احساس در انسان

خوبان به اسايش انسان وبقاي نسل اشاره كرده اند .

البته هيچ كار خداوند بي حكمت نيست و تمام حكمت هايش را او مي داند.

گفته شد ما براي اين خلق شده ايم كه به تكامل برسيم، يه مسيري رو طي كنيم

و به خدا برسيم،براي اين كه ازمايش بشيم،براي عبادت وبندگي خدا ودر يك كلام

برای،براي او بودن.

عشق حقيقت دارد اما هر كس تعبيري از ان مي كند.

1. دسته اي محبت هاي را مي پسندند كه انان را به خدا برساند.

2. دسته اي همان عشق ميان دو غير هم جنس را مي پسندند.

3. دسته اي محبت هاي ميان دو غير هم جنس را هوس يا عادت مي دانند.

انان معتقدند دل بايد بلاخره عاشق باشد،اگر خالي بماند انوقت عاشق مي شويم.

هر كدام از اين سه دسته حق دارند اين گونه بگويند.

دسته دوم در رنج وعذاب فراق مي سوزند و مي پندارند كه بايد به اين عشق بها

بدهند.

اما هنگامي كه از اين عشق به خدا رسيدند به دسته اول مي پيوندند.

انان حالا مرحله اي را تجربه كرده ونظر دسته اول را مي پذيرند.

دسته سوم كه مي گويند اين عشق هوا وهوس  یا دروغین است اينگونه دليل مي اورند :

دلي كه مجذوبي ندارد با ديدن محبت هاي ديگري يا نگاه ديگري به او دل مي بندد

وهر روز اين عشق را مستحكم تر مي بيند.پس چون محبوبي نداشته هوس و عادت

با عشق قاطي مي شود.

در قسمت نظرات حديثي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه اين مهم را

بيان ميدارد.

از امام صادق(ع) پرسيدند:عشق چيست؟

امام فرمودند:

 وقتي دلي از محبت خدا خالي شد عشق هاي مجازي در دل او ريخته مي شود.

 این که کسی به عشق های زمینی دچار شود کاملا طبیعی و فطری است،

پس نباید بیش از حد به ان بها داد.

پس ما

يا بايد دل هامان را پر كنيم،يا دل هامان خودشان پر مي شوند.

ما

يا بايد دل هامان را دنبال خود راه بيندازيم،يا دل هامان ما را به سوي خود مي كشند.

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com



:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

                بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

                      سوال هاي يك مثلا عاشق

 

1-زندگي يعني چه؟

2-ما براي چه خلق شده ايم؟

3-ايا عشق وجود دارد؟

4-ايا خداوند براي ازمايش ما اين احساس را برگزيده است؟

5- ايا همه انسان ها بايد اين رنج را بكشند؟

6- ايا عشق واقعا هوا وهوس است؟

۷-مگر خداوند تمام احساسات را در وجود ادمي بنا نكرده است؟

 

جواب شما خوانندگان گرامي چيست؟

ایا او خیلی بچه است  یا نادان است یا.....؟   خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com                                             

                     بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com



:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیبهاربيست                   www.bahar-20.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

ميلاد پر نور اشرف مخلوقات، خاتم پيامبران،اسوه بشريت و فرزند دلبندش امام صادق را به پيشگاه حضرت ولي عصر(عج) وتمامي مسلمين جهان تبريك عرض مي دارم.

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی    عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com   عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com   عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی  تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com   عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com  عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی



:: بازدید از این مطلب : 417
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

منبع این خبر کاملا موثق بوده. 

گفتنی است که ان حضر ت به ایشان  سخنانی را عرضه داشته اند.

 

من وقتی در جریان شفا و ان اتفاقات قرار گرفتم به یاد این قسمت از دعای عهد افتادم:

«اللهم و سر نبیک محمد صل الله علیه و اله  برویته و من تبعه علی دعوته»

در این قسمت تعریف ماجرا را از خود ان خانم قرار داده ام .

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نام: زهرا- ن همسر : مرتضی – ط  ساکن شهر قم

روز حادثه: روز شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها ) و شفا به عنایت ان حضرت.  

این کرامت بدین جهت بازگو می شود که دوستداران اهل بیت،خصوصا جوانان در گرفتاری ها بیشتر به این خانواده مخصوصا حضرت زهرا روی اورند.

روز چهارشنبه25 دی ماه 1365 برابر با 13جمادی الاولی 1407 قمری سالروز

شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بود.عصر ان روز ،همسرم برای

شرکت در مجلس روضه ازمنزل خارج شد. من هم پس از انجام کارهای منزل

به اتاقی که طفل شیر خوارم در ان خوابیده بود رفتم تا استراحتی کرده

باشم. دوران جنگ بود،علاوه بر جبهه ها، گاه هواپیماهای دشمن بر فراز

شهرها ظاهر می شدند وباعث دلهره و اضطراب می شدند.

ساعت نزدیک30 /4 بود.چند دقیقه بعد،هنوز خوابم نبرده بود که صدای اژیر

خطر به گوشم رسید ودر پی ان ،غرش هواپیماهای عراقی در فضا پیچید.

چشمم به طفلی که حدودا 11ماه داشت افتاد.دلهره واضطراب و نگرانی

وجودم را گرفت.ناگهان این فکر مثل برق به ذهنم خطور کرد که برای زنده

ماندن بچه،خود را سپر او کنم. به دنبال این فکر،به سرعت خود را روی بچه

قرار دادم ودر همان لحظه صدای مهیب انفجار به گوشم رسید وهمه

چیزدگرگون شد.خانه سخت لرزید گویازلزله ای بزرگ اتفاق افتاده است.براثر

ترکش های بمب ها وموج انفجار شیشه ها شکست ،قسمتی ازطاقچه فرو

ریخت و قسمتی از کمد بسیار سنگین هم شکست .این ها با وسایل سبک

وسنگین اتاق مدام روی سر وکمرم می ریخت.

با فروکش کردن صدای انفجار با این که سر گیجه داشتم ،بلند شدم .

 

از یک سو سر و صورتم خون الود بود،ونیز کنار گوش فرزند خردسالم به

وسیله شیشه های پرتاب شده زخمی شده بود و از سوی دیگرترکشهای ب

زرگ وتیز در چوب کمد فرو رفته بود. از این جهت پس از شستشوی خون

های سر وصورت که قطع نمی شد،به کوچه امدم تا از همسایه ها کمک بگیرم.

ناگهان با وضعی فجیع روبرو شدم: کنار منزل ما مجلس روضه زنانه برگزار

شده بود وبر اثر بمباران تعدادی از شرکت کنندگان شهید و اکثر اهالی محل

سخت مجروح شده بودند.امبولانس ها نیز برای امداد رسانی به محله امده

بودند. ازما خواسته شد برای مداوا به بیمارستان برویم. همسرم هم که با

نگرانی وترس از روضه برگشته بود با مشاهده اوضاع و احوال خواستار

مراجعه من وبچه به بیمارستان شد؛ ولی با دیدن مجروحان بدحال خود را

فراموش کردم وخواهش امداد گران و شوهرم را نپذیرفتم و به منزل پدرم

رفتیم و برادرم درمان های اولیه را انجام داد وسرم را پانسمان نمود.

باخرابی هایی که پیش امده بود منزل ما قابل سکونت نبود.به همین جهت

در منزل پدرم ساکن شدیم.درد بسیار شدید کمر که به واسطه ضربه بمباران

به وجود امده بود،باعث شد که به سختی راه بروم وکارهایم را انجام بدهم

،حتی گردنم را به سختی تکان می دادم . به دکتر مراجعه کردم. پس از

گرفتن عکس از کمر ،دکتر با تجویز دارو و تزریق امپول های مسکن،توصیه

موکد به مدارا کردن با درد را تا اخر عمر نمود. پس از گذشت حدود 40 روز

تقریبا درد ارام شد وبه فعالیت های شغلی واداره زندگی مشغول شدم.

 

بازگشت بیماری

سال ها از ان حادثه گذشت تا این که دوباره درد کمرم شدید شد.فعالیت

های زندگی نیز بر دردم افزود و مرا شدیدا بی تاب کرد.بار دیگر به دکتر

مراجعه کردم و بادیدن ام ار ای گرفته شده،معلوم شد در زمان بمباران به

بیماری توجهی نشده بوده است.دکتر یاداور شد که وضعیت مهره های کنار

نخاع غیرطبیعی شده و این وضع به مهره های گردن ونیز عصب سیاتیک

اسیب رسانده است. از این رو ریسک انجام عمل را بسیار بالا دانست به این جهت دستور استراحت مطلق داد.

یاداور می شوم که بیشتر پزشکان،متخصص بوده یا فوق تخصص داشتند.

 

امید در نا امیدی

هزینه سنگین بیماری ام در این چند سال به چندین میلیون تومان رسید؛اما

ثمره ای جز زحمت و نگرانی و زمینگیر شدن وسختی هایی که همسر و

فرزندانم می کشیدند نداشت.روزهایی را با دردهای بسیار طاقت فرسا

گذراندم که حتی توان خوردن غذا هم نداشتم و نمی توانستم بدون کمک

سرم را تکان دهم . سیاتیکم خونریزی کرده بود وپایم مانند تکه ای

سنگ،سفت و سخت و کبود شده بود.نظر دکتر این بود که امکان خوب شدن

بنده در حد صفر است ویاداور شد که مرا زجر ندهند و به پزشکان دیگر هم

مراجعه نکنم وتنها توسل  به حضرت ابالفضل(علیه السلام) را توصیه کرد

وهمچنان تاکید وسفارش به استراحت کامل و مطلق برای چندمین سال داده

شد.درد به حدی زیاد بود که با استراحت ودرمان های دارویی ارام نمی شد،

تا ان که با زالو انداختن خونریزی سیاتیک تاحد زیادی مهار شد؛ولی مشکل

تنفسی شدید شده بود و حرکت من تنها با ویلچر امکان پذیر بود.

 

توسل به درکاه اهل بیت(علیهم السلام)

همسر فداکارم برای شفای من70 هفته به جمکران رفتند.مادر وپدر نگران

ودل شکسته،دوستان فداکار ومهربان ،خواهران وبرادران دلسوز

خود،همسرم وتمامی اقوام وبستگان برای عافیتم دعا می نمودندو از این که

دختر هفت ساله ام راه رفتن مادر را ندیده بود ودر مجالس ومدرسه با دیدن

مادران دوستان خود،بهانه مادر را می گرفت بسیار غمگین بودند. پس از چند

ماه مجددا برای ادامه درمان به دکتر مراجعه شد،ولی نتیجه ای جز توصیه

های مکرر به استراحت مطلق وابراز ناامیدی از روند درمان در بر نداشت.

 

بنا به درخواست همسر و خواهش خودم دکتر اجازه داد برای شفای کامل به

کربلای حسینی رهسپار شویم.همسرم پس از این که از درمان بیماری

توسط پزشکان ناامید شد قول داد که مرا برای شفا حتما به کربلا ببرد و با

به این که چندین بار خواب کربلای حسینی را دیده بودم، تصمیم ایشان برای رفتن به شفا خانه حسینی قطعی شده بود.

سفر به کربلای حسینی

با پذیرش سختی های طاقت فرسا وتحمل درد های بسیار شدیدی که

مسافرتم در پی داشت ،در روزهای اغازین سال 85 عازم کربلا شدیم . با این

که جابجایی من تنها با ویلچر امکان پذیر بود، به درخواست خدا و با عشق و ارادتی وصف ناشدنی به کربلا رسیدیم.

همسر ایثارگر و پسرم به همراه اقوامی که همراهمان بودند، بازحمت بسیار

زیاد مرا به بین الحرمین رساندند. بادیدن گنبد و بارگاه حضرت سید الشهدا

(علیه السلام) و علمدار کربلا حضرت ابا لفضل العباس(علیه السلام) اشک

امانم را برید؛ ولی با توجه به شدت مصائب اهل بیت(علیهم السلام) نتوانستم از درد خود گله ای به زبان بیاورم.

هر روز مرا برای زیارت به دو حرم نورانی می بردند. در اولین شب جمعه

زیارتی امام حسین(علیه السلام) مرا برای شفا یافتن به حرم با صفای اقا

قمر بنی هاشم (علیه السلام) وپس از انجا به بهشت عاشقان،کنار ضریح

نورانی امام حسین(علیه السلام) بردند و روی سنگ قرمز بالاسر حضرت

خواباندند. پس از ریختن اب نهر علقمه وتربت حسینی در دهانم ،زائران اطرافم به دعا وتوسل مشغول شدند.

 

همزمان در یکی از مساجد قم به سفارش دوستان بسیار عزیزم برای شفای

من دعای . یاکاشف الکرب برگزار شد. دعای پدر ومادر مهربان و دل شکسته ام و اقوام ودوستان و خواهران وبرادران هم همراهمراهمان بود.

پس از انکه دوباره مرا برای شفا به صحن اقا قمر بنی هاشم(علیه السلام)

بردند، خواهش کردم پاهایم را روی زمین صحن بگزارند و کمک کنند ومرا از

روی ویلچر بلند کنند. پای بی حس من با لرزش زیاد و با کمک همسر و

فرزندم و اقوامی که با ما همسفر بودند ،چند قدم روی زمین صحن اقا قمر بنی هاشم(علیه السلام) کشیده شد.

با این حال خوشحال به هتل برگشتیم .فردای ان روز از مشکل تنفسی و

سنگینی مهره های کمرم اثری باقی نمانده بود.میزان مصرف مسکن های

قوی هم به تدریج کم شد. در حقیقت نیمی از شفا گرفته شده بود. پس از زیارت کربلا به نجف رفتیم.

پس از ورود به حرم زیبا و با شکوه مولا امیرالمومنین (علیه السلام) مرا کنار

ضریح ان حضرت بردند. سپس ویلچرم را زیر ناودان طلا – که در ان لحظه

باران می بارید- قرار دادند تا قطره های شفا بخش باران، کمر وپای ناتوانم را

بشوید و مقاومتم را در برابر بیماری بیشتر و تحملم را افزون نماید. پس از چند

روز زیارت به ایران بر گشتیم. پایم همچنان بی حس و بی حرکت بود. به

دستور دکتر فیزیوتراپی های مداوم و بسیار سخت انجام می شد، اما نتیجه

کار رضایت بخش نبود و بهبودی به دست نمی امد. با این حال ،ارامش داشتم

و این بیشتر به سببب این بود که بیماری ام را ازمایش و تقدیر خداوند می

دانستم ودعای خود و دیگران را در رو سفیدی در این ازمایش معطوف می داشتم.

 

یک شب قبل از شفا

نزدیک سالروز ولادت رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) بود. شب16 ربیع

الاول ، دوستان مهربانم برای تبریک عید به منزلمان امده بودند. یکی از ان ها

در زندگی دچار مشکلات گوناگونی شده بود. غم ناتوانی شدید جسمی و

این که نمی توانم برای این شخص مشکلی را حل نمایم ، شدیدا مرا ناراحت نموده بود.

ان شب حالم تغییر کرده بود، تا صبح گریه می کردم و پشت و پناهمان مهدی

زهرا(علیه السلام) را صدا می زدم. با حالت التماس و درماندگی ودلی

شکسته ، محزون و متحیر دست تمنا به درگاه الهی بالا بردم و عاجزانه

خواهش والتماس کردم تا طلعت زیبای مهدوی ظهور نمایند و غم واندوه را از

قلوب شیعیان بر طرف کنند. ان شب درد به سراغ پای دیگرم هم امده بود و

همسرم از این جهت ، ناراحت ومضطرب شده بود. ایشان پس از نماز صبح با نگرانی به محل کار و فرزندانم هم به مدرسه و دانشگاه رفتند.

خوابی نورانی                            عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی             

سرانجام با خستگی تمام ساعت 7/30 صبح روز 16 ربیع الاول خواب به سراغم امد.

در عالم رویا رایحه ای دل انگیز به مشامم رسید و در همان عالم ، بادلی

شکسته از غم و محنت و فراق یار به سمت حرم پیامبر اکرم(صل الله علیه واله وسلم) می رفتم.

ویلچرم بدون کمک به سمت حرم می رفت . در همان حال بین الحرمین را می دیدم.

با خود گفتم پس از زیارت رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) و تقاضای

ظهور امام زمانمان (علیه السلام) به حرم حسینی وحرم حضرت عباس  خواهم رفت و این تقاضا را عاجزانه از ان ها هم خواهم داشت.

با گریه وناله ای که از عمق وجودم برمی خواست در حرکت بودم. لحظه به

لحظه به حرم پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) نزدیک تر می شدم که ناگهان

نوری بسیار زیبا که قابل وصف نیست ، از سمت حرم  پیامبر امد. همزمان

عطر وبویی دل نشین به مشامم می رسید و نوایی روح بخش به گوشم

رسید که حضور وجود مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نوید می

داد .در این حضور با شکوه که پیچیده در حاله ای از نور بود، مبهوت بودم ومی گریستم.

ناگهان ان بانوی اسمانی فرمودند:«دخترم ، به دردت صبور باش.

 من هم درد دارم و......ولی بدان به کمکت می ایم و.....

جز به مهدی روی سیلی خورده نگشایم به کس

منتقم باید ببیند گشته نیلی روی من

ناگاه ان حضرت همراه افراد نورانی ای که اطراف ایشان بودند ، به طرفم

امدند.توان وصف ان لحظه نورانی را در خود نمی بینم . مدینه پر از نور شده

بود.تاثیر وجود ان حضور نورانی ونازنین در کنارم ، مرا از صندلی ام بلند کرده

بود. به احترام ایشان بلند شدم و مشمول لطفشان گردیدم. توجه نداشتم که

شفا گرفته ام، اما دیگر روی ویلچر نبودم.در کمال ناباوری و تعجب در ان

سرای با صفا، با پای خود به دنبال ایشان می دویدم و برای تعجیل فرج فرزند عدالت گسترشان خواهش وتمنا می کردم.

همو که با حضور و ظهورش غم ها و گرفتاری های اهل ایمان برطرف وجهان روشن و زیبا از این عدل و داد خواهد شد.

پس از این تقاضا ، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مطالب و سفارشاتی را برایم بیان کردند که زبانم قاصر از گفتن ان است.

با تقاضای من برای تعجیل ظهور حضرت مهدی

سفارش به دعای مداوم برای تعجیل ظهور

فرزندشان نمودند.

پس از ان به خود امدم. از خواب پریده بودم.به پاهایم دست می کشیدم؛

دیگر اثری از درد و بیماری نبود. پایم به حرکت درامده بود.گریان و هیجان زده

میدویدم؛و بی تابی گریه ام به جهت شفایم نبود ؛بلکه به جهت درد ها وناله

های دل خراش ان حضرت که وصف ناشدنی است، بی تاب شده بودم.

ان عطر ودرخشش نورانی بی بی دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مرا

مبهوت کرده بود. از ان به بعد از غم هجران ودلتنگی  روی نازنینشان هر صبح  

پنج شنبه – همان لحظه ای که این دیدار وکرامت وعنایت رخ داد – دلم را به

سمت وسوی بین الحرمین مدینه وبقیع و بین الحرمین کربلا می برم.

به انتظار دیدار حجت خدا حضرت ولی عصر مهدی فاطمه (عج) از عمق وجود دعا کنیم.

 

 


مسجد مقدس جمكران


دردمندان مستمندان بی پناهان را بگویید

مصلح عالم پناه بی پناهان خواهد امد

ضمنا برای تعجیل در ظهور اقا حضرت مهدی (علیه السلام) توصیه به دعاهای مکرر شده

برای تعجیل درفرج اقا امام زمان (علیه السلام) صلوات

التماس دعا

16ربیع الاول 1428مطابق با ۱۶/۱/ ۱۳۸۶

  



:: بازدید از این مطلب : 1673
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 

دور اندیشی ان است که پیوسته منتظر پیدا شدن فرصت نباشی

 و همی به چالاکی بپردازی.

                                                                 امام حسین (علیه السلام)

 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی



:: بازدید از این مطلب : 377
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

نمی دونم این چه حال عجیبیه که من پیدا کردم

حس می کنم قلبم را تو در دست گرفته ای

حس می کنم با تمام وجود آن را می فشاری

حس می کنم خون نمی رسد به اعضای بدنم

تمام بدنم سرد شده

حس می کنم لحظه های آخر زندگیمه

حس می کنم...

نه من دیگه هیچ چیزی رو حس نمی کنم

هیچ چیزی رو درک نمی کنم

من شدم مثل یه ربات یه ربات پیر از کار افتاده

که حتی صاحبمم دیگه نگاهم نمی کنه

و فقط فراموش کرده که مرا بندازد دور تا بازیافت شوم

تا از بین برم

مرا نگه داشته است تا ببینم عشقش را به دیگر اسباب بازیهایش

تا نشانم دهد،تا اعذاب ببینم

تا...




:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بدم میاد از خودم بدم میاد

حالم داره بهم می خوره از دست خودمم و کارام

لعنت به من



:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

احساس می کنم  آمدن آرامشی را که همراه است با اندکی فراموشی و اندکی استرس

ولی بازهم خوب است همین آرامش



:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

خدایا پس چه زمان تمام می شود پیمانه ی عمر من؟

بگو تا چشم انتظار آن روز نمانم



:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

من احمق رو بگو که به هوای این که تو دوسم داری قید همه چیزو زدم

تازه داشتم بهت دل می بستم آخه چرا؟؟

خدا این چه زندگیه که من دارم؟



:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نمی دونم دارم چی کار می کنم ولی می دونم دارم خودمو تو باتلاق غرق می کنم

غرق می کنم تا راحت شم از این که بهت فک کنم

راحت شم تا لحظه های آخر تو تو فکرم نباشی



:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


شب ها

سر بر بالش پر

پرواز می کنم

در هوایت.



:: بازدید از این مطلب : 275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مثل خط های در هم کف دست هام

مثل سر دردهای بی امان هر شبم

کاش

      فقط

            مال من بودی...



:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

این چند روزه شده ام دریاچه ی اشک به گمانم

نمی دانم این همه اشک از کجا می آید



:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

ساعت هاست دستم روی کیبرد آماده است برای نوشتن

ساعت هاست بغضی گلوییم را می فشار

ساعت هاست بی دلیل دلم گرفته است

ساعت هاست قلبم زخمی شده است

ساعت هاست با تمام وجود تو را صدا می زنم

ساعت هاست چشم به انتظارت نشسته ام

ساعت هاست....



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
دکتر شریعتی:

اين جا سرزمين واژگان واژگون است .

اين جا گنج ، جنگ مي شود ...

                                 درمان ، نامرد ...

                                                  قهقه ، هق هق ...

اما دزد همان دزد است و درد همان درد !...

به هركس كه مي نگرم در شكايت است . عجيب است پس

 شادي هاي اين دنيا از آن كيست ؟! ..



:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 12 خرداد 1391 | نظرات ()