نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

زیباترین عکس های عاشقانه در ادامه مطلب 



:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
این ناز که می کنی خریدن دارد
این دل به هوای تو تپیدن دارد
این قصه شبیه بهترین خاطره ها
هر روز برای من شنیدن دارد
 
 
صد بار سر تو را شکستیم ای عشق
یکبار سر تو را نبستیم ای عشق
کشتیم تو را و بعد از آن ضجه زدیم
ما قبیله ای مرده پرستیم ای عشق
 
 
دلم از درد بی دردی گرفته
دلم از هرچه دلسردی گرفته
دلم از تو دلم از من و از ما
دلم از اینهمه غوغا گرفته .
 
 
مدتی در ره عشق تو دویدیم، بس است
راه صد بادیه ی درد بریدیم، بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیدم، بس است
اول و آخر این مرحله دیدیم، بس است
 
 
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام.............
 
 
 
 
 
 
یه عالمه اس ام اس عاشقانه و زیبا در ادامه مطلب


:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری از آن

چشمان خون سرد تو پیداست ، که قلب تنگ سابق را نداری...
 
 
 
باید برای عشق دلی دست و پا کنم
نزدیک چشم تو منزلی دست و پا کنم
دارم برای مرگ دل خود نقشه میکشم
باید بگردم و قاتلی دست و پا کنم
 
 
 
هرگاه صدای جدیدی سلام می کند
تپش قلب می گیرم!
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم!!...
 
 
حالم را پرسیدند ، گفتم رو به راهم ! نمی دانند رو به راهی هستم که تو رفته ای
 
 
 
 
 
از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم
از بغل های محکم اس ام اسی
از عشق بازی های داغ چت
از همه خسته ام
تو کنارم باش
هوای تنت کافیست
 
 
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
چیزی شبیه چشم تو پیدا نمی کنم
ابری ترین هوای شمال !! عاشقم هنوز
 
 
 
 
 
من از اعدام نمیترسم!
نه از "چوبش" نه از "دارش"
من از پایان بی دیدار میترسم
 
 
 
حـالا اشکها هـم شـبـیـه تـو شـده انـد
گـریـه کـه می کـنـم نـمی آیـنـد
 
 
 
 
 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه عالمه اس ام اس عاشقانه و زیبا در ادامه مطلب


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد…



:: بازدید از این مطلب : 451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

چشمانش را باز كرد..دكتر بالاي سرش بود.به دكتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دكتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت كنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاكت ديده نميشد. بازش كرد و درون آن چنين نوشته شده بود:

سلام عزيزم.الان كه اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري كه قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين كارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

دختر نميتوانست باور كند..اون اين كارو كرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا كرد و قطره هاي اشك روي صورتش جاري شد..و به خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نكردم…



:: بازدید از این مطلب : 608
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده....



:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت ...

:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود....



:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 

لیلة الرغائب از بوستان های بزرگ رجب المرجب است، رغائب جمع رغیبه است یعنی بخششی بزرگ و شب رغائب، یعنی شب بخشش های بزرگ و آن اولین شب جمعه هر ماه رجب است، پیامبر گرامی فرمودند؛ از آن شب غافل نشوید که فرشتگان آن را لیلة الرغائب نامیده اند! چرا که چون پاسی از شب گذشت، هیچ فرشته ای نیست مگر این که در کنار کعبه آید و آنگاه خدای بزرگ نظر رحمت بر آنان اندازد و بفرماید: ای فرشتگانم هر چه خواهید به شما عطا نمایم، فرشتگان در پاسخ گویند بارالها از تو می خواهیم روزه داران این ماه را ببخشایی، خدای بزرگ در پاسخ می فرماید: بخشیدم.

 
اعمال شب لیلة الرغائب
 
در اعمال ماه رجب سفارش شده است، روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر و دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون 12 رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
 
پس از آن در سجده 70 بار ذکر "سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، 70 بار ذکر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و 70 مرتبه ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
 
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
 
همچنین در روایتی آمده است، میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام. آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و

بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،

بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و

بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی آدمها تر جمه شده اند و

بعضی تفسیر می شوند.

بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و

بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.

بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.

بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.

بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و

بعضی را توی کیف.

بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.

بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و

بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .

ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و

از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت

به راستی ما کدامیم؟..

 



:: بازدید از این مطلب : 309
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

 

دلم گرم خداوندی است که با دستان من
گندم برای یاکریم خانه می ریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که می خواند مرا با آنکه می داند گنهکارم
دلم گرم است میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم
برایت من خدا را آرزو دارم...

خدایا چه دلتنگتم این شب و روزها

 دلتنگ هوای خانه ات....

عجیب....

دلتنگم

عجیب....

مهربانم...

عجیب....

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

مسجد النبی در شب 

 مسجد النبی در شب

 قبرستان بقیع

 

 طبقه دوم مسجد الحرامطبقه دوم مسجد الحرام در شب

 

 غربت بقیع

  

خدای حــنان من

چه زیبا که خانه تو  تنها بهانه ای بود برای عشق بازی من

و ممنون که در جوانی طعم شیرین عشق بازیت را چشاندی ام........

تو پای  گناه من می ایستی و من پای خانه ات........

عجب رسمی ست بین کریمان این رسم  خوش درهم خریدنشان.......

چه صفایی ست زیر ناودان طلای خانه ات......

چه صفایی

چه صفایی

چه صفایی ست لحظه های ناب عاشقی ات بین بنده و معبود

ولحظه صفر عاشقی ات

دیدن اولین بار خانه ات

لحظه حبس نفس ها

لحظه تند تند قلب ها

لحظه شوق پرواز ما سفر اولی ها

لحظه خم شدن زانو ها

لحظه هق هق........

چه لحظه هایی معشوق من.....

لحظه های ناب با هم بودن در خانه ات

چــــــه قدر با لحظه های ناب با هم بودن در خانه ام

تفاوت داشت........

 این بهترین  بهار  زندگیم بود بهار در مدینه

و بهترین هدیه ام بهار در خانه معشوق

 راستی  چرا بقیع در بهار  هم غریب و دلگیر بود؟؟؟؟....

همه لحظه هایش  را  قد خودت دوست دارم ......

 لبیک معبود من لبیک......

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 851
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

يا رب، تو خواندي، آمديم * دل را ستاندي، آمديم

عشق و ولاي کعبه را * بر دل نشاندي، آمديم

يارب ندايت را ز جان * لبيک گويان آمديم

جان را رسانديم، آمديم * در خود نمانديم، آمديم

دل را ز هر وابستگي * يکجا تکانديم، آمديم



:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مهربان معشوق من.......

سال ۸۹ را با همه دغدغه هایم دوست داشتم چون زیارت مولایم حسین(ع) را روزی ام قرار داده ای.......

سال ۹۰ را با همه گذر عمرش دوست داشتم چون در روزی بارانی قدرت و معرفت و مهربانی ات  را  یکجا لمس کردم...............

سال ۹۱ را با همه دلتنگی و......دوست دارم چون زیارت خانه ات را روزی ام قرار داده ای پس لیاقتم ده ای مهربانم ..........لیاقتم ده.........

وعده دیدار : ۸اردیبهشت ۹۱ حیات خلوت خانه ات......

انشاالله



:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 

 

من وخدا هر روز فراموش میکنیم

او خطاهایم را و من لطف او را ........

و من لطف او را ........

و من لطف او را .......

و من لطف او را ......

 

و من لطف او را .....



:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 مهربان من

من با مهربانی ات به دنیا آمدم

با مهربانی ات قد کشیدم

با مهربانی ات زندگی کردم

با مهر بانی ات عاشقت شده ام

ای مهربان خدای من................

ای مهربان معبود من

ای مهربان معشوق من

این عشق را از من مگیر...........................

 



:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

 

 

 

بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الکترومغناطیسی دریافت می کند. شما امواج الکترومغناطیس که از تجهیزات الکتریکی استفاده می کنید و نمی توانید از آنها فرار کنید را دریافت می کنید و همچنین از طریق لامپ های روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شوند. شما منبعی هستید که مقدار زیادی امواج الکترومغناطیسی دریافت می کنید. به عبارت دیگر شما با امواج الکترومغناطیسی شارژ می شوید بدون این که بفهمید!


ک دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقاتی را برای یافتن بهترین روش جهت خارج کردن امواج الکترومغناطیسی که به دبدن آسیب می رساند را انجام داد در نهایت تعجب به نتیجه ای عجیب رسید‌؛ نتیجه ای که برای او به عنوان یک دانشمند غیر مسلمان باور نکردنی بود!

تحقیقات وی نشان می داد که سجده کردن به سمت کعبه مقدس بهترین راه برای کاهش یافتن شدید سطح انرژی های منفی بدن انسان است.
با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار روی زمین،‌ زمین امواج الکترومغناطیسی را تخلیه خواهد کرد. این شبیه اتصال زمین به ساختمان هایی است که احتمال برخورد سیگنال های الکتریکی مانند رعد و برق به آنها وجود دارد. اتصال زمین باعث می شود که امواج از طریق زمین تخلیه شده و آسیبی به مردم نرسانند.

آنچه این تحقیق را شگفت انگیزتر می کند‌، این است:
بهترین راه برای این که به این منظور پیشانی تان را بر خاک بگذارید،‌ حالتی است که رو به مرکز زمین باشید چرا که در این حالت امواج الکترومغناطیسی بهتر تخلیه خواهند شد و لابد بیشتر تعجب خواهید کرد که بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده، ‌مرکز زمین مکه است!
آری،‌ کعبه درست وسط زمین است. بنابراین سجده به سمت قبله مسلمانان جهان،‌ بهترین راه تخلیه سیگنال های مضر از بدن است. این تحقیق سند محکمی است برای اثبات علمی بودن دستورات اسلام. کسانی که در روز ۳۴ بار در رکعات ۱۷ گانه نمازشان سجده می کنند،‌ بی شک بیش از هر کس دیگری انرژی های منفی کسب شده در طول روز را تخلیه می کنند.

چنین است که نماز را آرامش دهنده قلب ها می خوانند و بر مرتب و سر وقت خواندنش تاکید دارند. اگر انسان می توانست تمام نامکشوفه های طبیعت را کشف کند، ‌حکمت احکام اسلامی هم برایش گشوده می شد،‌ اما افسوس که علم آدمی ناقص است و اسرار طبیعت بسیار........


 



:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

 

 

مهربان خدای خوب من

 بخاطر آرامشی که ارزانی ام داشتی از تو ممنونم

 بخاطر رفع همه دغدغه ها ؛ و امنیتم از تو ممنونم

 بخاطر جسم سالم و نشاط و شادابیم از تو ممنونم

 بخاطر نیت پاک و قلب مهربانم از تو ممنونم

 بخاطر آگاهی و دانائیم از تو ممنونم

 بخاطر گذشت و بخششم از تو ممنونم

  مهربان خدای خوب من

 بخاطر امیدواری به لطف بی پایانت از تو ممنونم

 بخاطر رزق و روزی حلال و فراوانم از تو ممنونم

 بخاطر همنشینی با خوبانت از تو ممنونم

 بخاطر خانواده خوبم از تو ممنونم

 بخاطر توفیق بندگیم از تو ممنونم

 بخاطر زندگی جدیدم از تو ممنونم

 بخاطر میل به تحول و تولد دوباره ام از تو ممنونم

 بخاطر وجود شکرگزار و سپاسگزارم از تو ممنونم

  ای خالق دلسوز و مهربان

 از تو برای همه آرامش الهی می طلبم

 و برای همه معنویت روزافزون می طلبم

  



:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

فروردين : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه هاي دماغوي فاميل رو نداري ... دلت هم واسه صنار سه شاهي عيدي که لک نمي زنه ... پس بگير توي اين هواي خوب راحت بخواب !

ارديبهشت : توي اين هوا راه مي افتي توي خيابون ، يکي ديگه هم ديدي هوايي شده بود راه افتاده بود توي خيابون ، بعد خب ... بهتون گير ميدن ها ...! دنبال درد سر نگرد ، راحت بگير بخواب !

خرداد : بيخودي ميري بيرون که چي ؟ مگه نمي خواي امتحان پايان ترم رو با گواهي پزشکي حذف کني ...؟ پس دنبال يه دکتر آشنا بگرد و بعدش تو خونه بخواب تا همه فکر کنند حالت بده ... !

تير : باز فصل ميوه شروع شد ... گيلاس که دل درد مياره ، هلو که گرونه ، هندونه بخوري سرديت مي کنه ، زرد آلو نفخ مياره ... مگه مرض داري خودتو مريض کني؟ ... خوب مثل بچه آدم بخواب !

مرداد : بيرون عين جهنم داغه ... تا مخت نيمرو نشده يه جاي خنک زير کولر پيدا کن بخواب ...!

شهريور : از ما گفتن ... اين آخرين فرصت خوابه ها ... پس فردا باز درس و کلاس و مصيبت ... از اين فرصت آخر واسه خوابيدن خوب استفاده کن ...!

مهر : حال و حوصله درس خوندن رو که نداري ؟ ... داري؟ ... پس واسه فرار از گير دادن هاي بابات بگير يه گوشه تو اتاقت تخت بخواب ...

آبان : ماه مزخرفيه ... بيرون که انگار قاتي دود ها يکم اکسيژن هم به کار بردن ... دوست داري تنگي نفس بگيري؟ ... حال داري بعد هربار بيرون رفتن بري حموم؟ ... بگير بخواب خلاص !

آذر : کي گفته زير باران بايد رفت ....؟ احمقانه ترين کار دنيا زير باران رفتنه ! يه جايي رديف کن يه پتو بکش رو خودت ، چرت مي چسبه ... نه؟

دي : ديگه خود اخبار هم داره ميگه به علت برف شديد اگه کار ضروري ندارين از خونه بيرون نياين ... پس بچه حرف گوش کني باش و تو خونه بخواب !

بهمن : تو روز خوش بيرون نبودي .. حالا تو سرماي زمستون ميخواي کجا بري ؟ الکي خودت رو گول نزن ... پس بخواب ديگه !

اسفند : همه دارن خونه تکوني ميکنن ... کلي اسباب اثاثيه بايد جابجا کني ... بهترين بهونه واسه از زير کار در رفتن چيه؟ ... بگير بخواب  



:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

سوری قم



:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

در میان این صحرای ملتهب داغ تو سبز مانده‌ای. چقدر سال‌ها من باید از تو بیاموزم.
 
 
سوری قم


:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
ا

 اینارو گذاشتم حال کنین و بخندین نگین حسن سوری گوشت تلخه ..

ادامه مطلبم ببینین باحاله

از دستش ندینا....................

در ضمن نظر هم بدبن بعضی وقتا ..بد نیستا...آره ..نظر بدین



:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

این عکسو بطور مخفیانه گرفتم..امان از ...........



:: بازدید از این مطلب : 529
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

سوری  قم



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
این همه عکس انداختین.بذارین ببینیم.اگه نشد میل کنید.

:: بازدید از این مطلب : 388
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم

دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
************


بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه
به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد

:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بچه که بودیم دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم...کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم و برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود...
اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمدودل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
دنیا راببین
بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی هارو کم وبعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
بچه بودیم دوسنیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ...
دیگه همون بچه هم نیستیم....



:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

غلام رضا رحیمی (افشین)

خطاست اگر بينديشيم كه عشق،

نتيجه ي همنشيني درازمدت و با هم بودني مجدانه است.

عشق،

ثمره ي خويشاوندي دو روح آشناست

و اگر اين خويشاوندي در لحظه اي تحقق نيابد،

در طول ساليان هم تحقق نخواهد يافت.

جبران خلیل جبران



:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

دل تو


شیشه نیست که روی آن " هــــــا " کنم


بعد با انگـــشت قــــلب بکشیم و


وایسم آب شـــدنش رو تماشــــا کنم و کیـــــف کنم !!!


رو شیشه نـــازک دل تو اگـــه قلبـــــــــی کشیدم


باید مــــــــردونه پـــــــاش وایســــتم ....


میخوام واست مردونه زن باشم...

تو که نباشی

زمان هم از هم می پاشـــد ،

بی تو یک ثانیــــه یک روز می شود . .

یک روز یک ســــــال . .

بی تو زمان هم دست و دلش به کار نمی رود

مثل من . . .

دوستت دارم



:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آغوش گرم تو را می بوسم

 تا حس کنی که تو آرامش قلب منی . . .

 به چشمهام خیره شدی

 و آروم سرت رو پایین می آوری

و لبهایت را می گذاری بر روی لبهام

 و آرام آرام روحیه یک محبت رو در قلبم جاری می کنی

 چقدر آرامش خیال دارم که عشقی به خوبی تو دارم

حس کنم حالا تو آغوش تو هستم

 و دارم گرم بغلت می گیرم

 منو می بوسی و تو را می بوسم

 آرامش روحی و قلبی

 و حس یک محبت معجزه آسا. . .

 تا نیاز یک محبت را در آغوش تو تجربه کنم

 تا گرمی نفسهایت در نفسهایم غلبه کند

 و یک لحظه زیبا و رویایی را برای هم بسازیم

دستش را می گیرم و زیـر گـوشش زمزمه میکنم

 کــه پشتِ تـــمام نگرانـی‌هایِ من کسی ایستـــاده

 که دیوانه وار دوستش دارم



:: بازدید از این مطلب : 646
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()